دبستان دخترانه مسرور اصفهان

صفحه دوم

خاطره ای ار مؤسس دبستان، سرکار خانم علیپور

سخت و ساده مثل روستا

سبک زندگی روستایی، از زبان سرکار خانم علیپور

آب آشامیدنی اهالی از یک چشمه ی نزدیک به روستا تامین میشد. برای شستشوی ظرف و لباس هم می بایست از همان استفاده می کردیم، زمستان و تابستان هم نداشت. مسیر چشمه از حوالی مسیر رفت آمد می گذشت. من خیلی روی آن را نداشتم که پایین دست چشمه لباس بشویم. سرچشمه هم که بالاتر بود و دور از روستا، برای شست و شو استفاده نمی شد و فقط آب آشامیدن را از آنجا بر میداشتیم. پایین روستا، ادامه ی مسیر چشمه بود. جمعه ها بعد از بالا آمدن خورشید و کمی گرم شدن هوا، همه ی خانم های روستا برای شستن لباس ها جمع می شدیم. من هم لباس تاید و تشت و لباس ها را جمع می کردم و به خانم ها ملحق می شدم. این سبک زندگی برای من که زحمت لباس هایم را در خانه ی پدری، لباسشویی اتوماتیک می کشید، دنیای جدیدی بود. آب چشمه هم واقعا سرد بود و جریان داشت و این کار را سخت تر می کرد.

اهالی توده های چوب و بوته های خار را همان حوالی جمع کرده بودند و حکم بند رخت لباس هایشان را داشت. من اما لباس ها را خیس در تشت می گذاشتم و سنگینی تشت را در سینه کش تپه تا رسیدن به روستا تحمل می کردم و لباس ها را روی بند رختی که پشت اتاق کوچکمان داشتم، پهن می کردم. آبگوشت هم غذای روتین جمعه ها بود. علاالدین[1] اجاق آرام پز ما بود، با این روش فرصت بیشتری فراهم می شد که تا ظهر مشغول شست و شو ها بشویم. همیشه غذا را روی همان علاالدین می پختیم، کم هم درست می کردیم که در یکی دو وعده خورده شود.

هر روز با قمقمه آب آشامیدنی روزانه مان را از چشمه به اتاق می آوردیم. شاید عجیب باشد، اما با این که آب را بدون تصفیه از چشمه مصرف می کردیم، هیچ وقت بیمار نشدم. البته بعضی معلمین آقا شیطنت می کردند و آب آوردن و شستن ظروف را به دانش آموزان پسر می سپردند. به همت کدخدای مدبر ده که پدر بزرگ دوست و هم خانه ای ام بود، روستا یک حمام عمومی داشت که آب با لوله کشی تا آنجا برده بودند. یک شب در هفته، حمام را برای معلمین خانم روستا به صورت اختصاصی باز می کردند.

آنقدر جاده روستا خراب بود که اهالی رفت و آمدی زیادی به شهر نمی کردند. برای همین میوه سخت پیدا می شد. هر چند به خاطر وجود تاکستان های اطراف ده، در پاییز انگور به وفور پیدا میشد اما پاییز که می گذشت، میوه ی دیگری گیر نمی آمد. اگر کسی به اصفهان می رفت و بر می گشت، با خود میوه می آورد. بیشتر اهالی هم میوه ها را به صورت تعارفی به ما می دادند. خانه ما دو اتاق داشت، اصلا همه اش دو اتاق تو در تو بود. ما هم فقط یک اتاق را گرم می کردیم. اتاق دیگر حکم یخچال را پیدا می کرد. صبح ها از توی یخچال رد میشدم و عصر ها از یخچال وارد اتاق گرم می شدیم و می رفتیم زیر کرسی. فقط این یخچال را نمی شد روی دمای خاصی تنطیم کرد. چله ی زمستان که هوا خیلی سرد می شد، میوه های یخچال همیشه یخ می زد. وقتی هوس میوه می کردیم، چاقو را مثل تبر روی میوه می گذاشتیم و با چکش روی چاقو ضربه می زدیم و عملا میوه را می شکستیم.

پنج شنبه ها عصر روز نفت بود. یک بشکه ی 220 لیتری داشتیم که با تلمبه ی دستی نفت را توی 20 لیتری می ریختیم. نفت کم بود. زمان جنگ یک چیزهایی سخت گیر می آمد و مهم بود. سهمیه ی 20 لیتری را باید تا آخر یک هفته می رساندیم. اما گوشت به سادگی در دسترس بود. در روستا دامداری رونق داشت. هر سال هم یک خانواده تامین نان معلم ها را به عهده می گرفت. یک سال البته، در بحبوحه ی جنگ، اوضاع معیشتی اهالی سخت شد و نان را هم می خریدیم. البته بیشتر عصر ها که از مدرسه بر می گشتیم، در مسیر خانه اهالی درِ خانه هایشان باز بود و مشغول پخت نان بودند. بفرما می زدند و ما هم میهمان شان می شدیم. نان داغ، بعضا سرشیر یا پنیر و بعد هم چای، عصرانه و گاهی شام ما بود.

زمستان ها برف می آمد، زیاد هم می آمد. خانه ی ما روی پشت بام خانه ی یکی از اهالی بود. آنقدر برف می آمد که از کوچه با برف پله درست می کردیم تا پشت بام. یک بار هم در مه و برف آن قدر پیش رفتیم که یهو دیدیم رسیدیم به دره! به خیر گذشت. آن روز هم قصه ای است. برق نداشتیم. چراغ توری برای راه پیمودن مسیر های تاریک ده و گرد سوز برا مطالعه و دور همی های پای کرسی، نور ما را تامین می کرد. صبح ها بعد از نماز روستا بیدار می شد و کار را از سر می گرفت. آفتاب هم که می رفت، دیگر همه چیز به خواب می رفت. تنها چشمه و نسیم، بیدار می ماندند و در روستا می‌چرخیدند.

[1] وسیله ای که قدیم تر ها برای گرم کردن خانه از آن استفاده می شد و با نفت کار می کرد.

سخن مدیر

سخن مدیر

شکیبا استکی

مدیر شعبه یک دبستان

در کنار درختی تنومند، سبز و افراشته قدم می زدم با خود می اندیشیدم که این همه غرور و شوکت از کجاست. این رهایی از زمین و عروج تا آسمان از کجاست؟ کمی آن طرف تر ریشه های درخت را دیدم که تا آن جا کشیده شده بود، آن قدر انبوه و امیدوار و پا بر جا که برای فر و شکوه شاخه های سر به فلک کشیده اش، دلیلی محکم بود.

از ریشه گفتم، چه مفهوم عمیقی، بدون ریشه پوچی می ماند و فنا .

اما ریشه هم بدون بستر مناسب نمی ماند، نمی دود، در جا می زند.

خودم و از شما پدر و مادر گرامی می پرسم: که چقدر بستر مناسب ریشه دواندن فرزندانمان را فراهم کرده ایم؟ آیا این بستر رشد و نمو، تغذیه ای درست دارد؟

چقدر به راه های تغذیه اش و چگونگی دریافت مواد مفید و غیر مفید جسم و روحشان اندیشیده ایم؟

چقدر مدیریت می کنیم آنچه را که نباید ببینند ، بشنوند و بگویند؟

چه مکمل هایی را مناسب با رشدشان در نظر گرفته ایم؟!

چقدر پالایش می دهیم توشه های فرهنگی شان را، محتوای آموزشی شان را .

آیا این بستر، سکوی عروج آنهاست تا خدایی شدن یا مدفن آنهاست برای خزیدن بروی زمین بدون هدف؟

مواظب خوراک روح فرزندانمان باشیم چرا که تنومندیشان، سرفرازیشان و سایه گستریشان در آینده مرهون ریشه های تفکر و تعقل امروزشان می باشد.

کاش زمین قدری بیشتر تحمل می کرد...

کاش زمین قدری بیشتر تحمل می کرد...

برای مردمان سرزمینم از دیار کرمانشاه

فرزانه یوسف پور

معاون آموزشی

نقاشی: فاطمه اسماعیلیان کیا / کلاس چهارم

 و این بار نه عذاب بوده، نه امتحان. زمین لرزید از شدت شرم. شرم از قدر تحمل مردمانی از جنس درد. خدایا کاش زمین قدری بیشتر تحمل داشت. قدری بیشتر تا غبار جنگ هشت ساله از چهره های شان شسته شود. تا دیگر صدای انفجار مین های به خاک خفته در گوشه ای از این دیار به گوش نمی رسید و عزیزی قربانی نمی شد. قدری بیشتر تا اندکی لبخند بر چهره هایشان بنشیند. قدری بیشتر تا نغمه هایشان سوز کمتری به آسمان بپراکند. تا آواهای کردیشان رنگ شادی بگیرد و دست در دست هم رقص کنند.

کاش زمین قدری بیشتر تحمل می کرد تا کپر مدرسه ها شان رنگ و لعابی بگیرند و در و دیواری. تا منالیلشان (بچه هایشان) هرچند پای افزاری مناسب ندارند اما دلشان خوش باشد که پای به مدرسه می نهند و به پشت نیمکت می نشینند.

قدری بیشتر تا دیگر کسی در معابر یخ زده و صعب العبور کوهستانی کولبری نمی کرد و اگر کولبری می کرد و از بهمن کوهستان نجات می یافت یا به ضرب گلوله کشته نمی شد. قدری بیشتر تا اشتغال رونق می یافت و چرخ کارخانه ای می چرخید. زمین قدری بیشتر تحمل می کرد تا  مردمانشان برای لقمه ای نان آواره ی این شهر و آن شهر نمی شدند. کاش لااقل زمین قدری بیشتر تحمل می کرد تا سقف مساکنی که به مهر برایشان ساخته بودیم بر سرشان ...

کاش زمین قدری بیشتر تحمل می کرد.

اخبار کوتاه

اخبار کوتاه

  • چهارشنبه 29 شهریور ماه 96، به مناسبت اولین ورود  دانش آموزان کلاس اول به دبستان  جشن شکوفه ها برگزار شد.
  • سرکار خانم شهرزاد مکانیک موفق به کسب رتبه برتر در مسابقات علمی مهارتی مربیان پیش دبستانی شدند.
  • روز 3 مهر به مناسبت روز جهانی قلب است برنامه هایی به مدت سه روز اجرا شد.
    چهارشنبه ۶مهر، نوآموزان پیش دبستانی به همراه مربیان خود، گرد سفره ی حضرت رقیه خاتون (س) در پیش دبستانی به عزاداری پرداختند.
  • دهم تا چهاردهم مهر طبق برنامه های اجرایی تیم سلامت، دوره اول غربالگری پدیکلوزیس در پاییز ۱۳۹۶ در دبستان اجرا شد.
  • در روز جهانی کودک نوآموزان به صورت گروهی به نقاشی، رنگ آمیزی و حباب بازی پرداختند.
  • مصادف با ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین ،دانش آموزان دبستان مسرور در صبحگاه مدرسه به اجرای برنامه های مختلف از جمله خواندن شعر به مناسبت این ایام، اجرای نمایش بانوی قهرمان، قرائت سلام زیارت عاشورا پرداختند.
  • به مناسبت هفته ی نیروی انتظامی از آقایان کیوان پور و نجف پور از پلیس های حافظ امنیت شهر، دعوت به عمل آمد و دانش آموزان با وظایف ایشان آشنا شدند.
  • به منظور گرامی‌داشت هفته تربیت بدنی و بالابردن تحرک بدنی و نشاط، مسابقات تفریحی ورزشی مختلف و هیجان انگیزی بین دانش آموزان و اولیای مسرور برگزار شد.
  • در روزهای 19و 24 مهرماه 96 در راستای ایجاد روحیه ی شاد و مفرح، اردوی فرهنگی-تفریحی شهربازی ناژوان در شعبه 2 دبستان مسرور برگزار گردید.
  • سه شنبه 25 مهر غربالگری پدیکلوز در شعبه پیش دبستانی مسرور، انجام شد .
  • چهارشنبه 26 مهر نوآموزان پیش دبستان به اردوی «رستوران فکر» خانه ی خلاقیت رفتند.
  • سرکار خانم ها فضیله علیپور مؤسس و سمانه نیستانی معاونت هنری دبستان مسرور موفق به کسب مقام اول در مسابقه طراحی مجله در سطح استان اصفهان شدند.
  • سه شنبه 25 و چهارشنبه 26 مهرماه همزمان با هفته ی پیوند اولیا و مربیان «انتخابات اعضای انجمن اولیا و مربیان» دبستان مسرور با حضور کارشناس انجمن اولیا و مربیان اداره ی آموزش و پرورش ناحیه 2 و جمعی از اولیا و دانش آموزان برگزار شد.
  • چهارشنبه 3 آبان 96 مراسم انتخابات شورای دانش آموزی، پس از تبلیغات سه روزه برگزار شد.
  • چهارشنبه و پنجشنبه 3 و 4 آبان ، همزمان با سالروز شهادت حضرت رقیه، همایش حضرت رقیه (س) در راستای تربیت دینی و تثبیت باورهای مذهبی با حضور خانواده های دانش آموزان سه شعبه، برگزار گردید.
  • جمعه 5 آبان  به مناسبت «هفته تربیت بدنی و ورزش» گروهی از نوآموزان مسرور به همراه والدین خود در جاده سلامت پارک ناژوان دوچرخه سواری کردند.
  • دوشنبه 8 آبان همزمان با سالروز شهادت «شهید محمد حسین فهمیده» و روز بسیج دانش آموزی، اولین جلسه ی معارفه ی اعضای جدید تشکیل شد.
  • چهارشنبه 10 آبان در راستای نهادینه کردن فرهنگ استفاده ی بهینه و مصرف کمتر پلاستیک، دبستان مسرور بر آن شد تا بسته بندی بادوامی برای لقمه های میان وعده ی دانش آموزان، به نام «لقمه پیچ» تهیه کند  سپس برای فرهنگ سازی این موضوع، نمایشی  با موضوع زمین پاک توسط دانش آموزان اجرا شد.
  • ویژه برنامه «با زمین مهربان باشیم» با شعار «نه به پلاستیک» برگزار گردید.
  • شنبه 13 آبان  به مناسبت «روز دانش آموز» برنامه با این موضوع برگزار شد و دانش آموزان به اجرای برنامه های نمایش، شعر، سرود و مسابقه پرداختند.
  • یکشنبه 14 آبان  به مناسبت معرفی کتاب قرآن و آشنایی دانش آموزان کلاس اولی ها با کلام الهی جشن قرآن برگزار شد.
  • دوشنبه ۱۵ آبان  «انتخابات شورای دانش آموزی» شعبه 1 مسرور برگزار گردید.
  • چهارشنبه 17 آبان ماه نوآموزان پیش دبستانی مسرور به مناسبت سالروز اربعین اباعبدالله الحسین (ع) به دور هم جمع شده و به داستانی کوتاه در مورد وقایع اربعین گوش فرا دادند و بایک نوحه سرایی کودکانه سینه زنی کردند .
  • چهارشنبه 17 آبان ماه به مناسبت اربعین حسینی مراسم روضه خوانی در شعبه ۲ دبستان  مسرور برگزار شد.
  • چهارشنبه 24 آبان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، شعبه ۲ مسرور جلسه ی معرفی کتابهای طنز دفاع مقدس توسط  نویسنده ی کتاب، آقای محسن صالحی حاجی آباد.برگزار شد.
  • شنبه 20 آبان ماه بینایی سنجی دانش آموزان شعبه 1 دبستان مسرور با چارت بینایی سنجی انجام شد.
  • دوشنبه 22 آبان معاینه دهان و دندان، با حضور خانم دکتر نورانی و خانم عاطف در شعبه 1 و 2 دبستان مسرور انجام شد .
  • دوشنبه 22 آبان، اردوی تربیتی و مفرح درون مدرسه ای در حلقه ی «گپ و گفت خودمانی»، در ادامه ی سلسه نشستها، با حضور حجه الاسلام حاج آقا بکتاشیان برگزار گردید.
  • سه شنبه 23 آبان و چهارشنبه ۲۴ آبان، نمایشگاه کتاب  در پیش دبستان و شعبه 1 دبستان مسرور بر پا گردید.
  • دوشنبه 29 آبان هم زمان با آموزش واحد خیابان، آموزان پیش دبستانی به بازدید پارک ترافیک رفتند و به همراه مربی آموزشی با تابلوها و قوانین عبور و مرور آشنا شدند.
  • دوشنبه و سه شنبه 29 و 30  آبان، جهت ارتقای سلامت دهان و دندان دانش آموزان، طرح وارنیش شعبه 1 و 2 دبستان مسرور اجرا شد.
  • چهارشنبه 1 آذرماه، در پیش دبستانی و شعبه 1 دبستان مسرور کمک های دانش آموزان به زلزله زدگان کرمانشاه جمع آوری شد و توسط رئیس انجمن اولیا و مربیان به مراکز هلال احمر تحویل شد.
  • چهارشنبه 1آذر اولین جلسه کتابخوانی برای اولیای پیش دبستانی با حضور جمعی از مادران برگزار شد.
  • با برگزاری کارگاه های همدلی که توسط مشاور شعبه ۲ دبستان تشکیل می گردد، دانش آموزان در یک حرکت خودجوش اقلام مورد نیاز هموطنان زلزله زده ی کرمانشاه را جمع آوری و اهدا نمودند.
  • شنبه 4 آذر ماه، دوره دوم معاینات غربالگری پدیکلوز در شعبه پیش دبستانی مسرور انجام شد.
  • دانش آموز بهار آصالح حائز مقام سوم مسابقات شطرنج ناحیه 2 آموزش و پرورش گردید.
  • شنبه 4 آذر ماه نوآموزان مسرور در ادامه ی «هفته ی کتاب و کتابخوانی» به «کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» رفتند.
  • سه شنبه 7 آذر اولین جلسه کتابخوانی اولیا و مشاور با عنوان نشست مادر و کتاب، در شعبه ۱ برگزار شد.
  • سه شنبه و چهارشنبه،7 و 8 آذر بینایی سنجی با چارت، در شعبه 2 دبستان مسرور انجام شد.
  • چهارشنبه 8 آذر همزمان با «روز مانور  زلزله و ایمنی» در قالب مانور زلزله، واکنشهای صحیح و تدابیر لازم به دانش آموزان شعبه 2 مسرور آموزش داده شد.