دبستان دخترانه مسرور اصفهان

اردوی اصفهان گردی کلیسای وانک

گزارش اردوی اصفهان گردی

کلیسای وانک

نویسندگان: بشرا آمهدی، غزل یوسفیان (کلاس پنجم)

نقاشی: غزل یوسفیان (کلاس پنجم)

در ادامه اردوهای اصفهان گردی دبستان مسرور، قرار بود به منطقه جلفا برویم. همه مشتاق این اردو بودیم. هوا بارانی بود و نم نم باران می بارید. بچه ها در حیاط مدرسه صف کشیده بودند. سرکار خانم فصولی راهنمای گروه ما بودند،  کمی صحبت کردند و قوانینی که باید در آنجا رعایت کنیم را به ما گوش زد کردند.

با مینی بوس به منطقه جلفا رفتیم. کلیسا در آخر یکی از کوچه ها قرار داشت. به کلیسا رسیدیم. روبروی درب ورودی کلیسا یک مجسمه از خواجه خاچاطور بود. ایشان اولین دستگاه چاپ را به ایران آورد. خانم فصولی برای ما توضیح دادند نام منطقه جلفا از نام سرزمین اصلی ارامنه که قبل از مهاجرت به ایران و اصفهان در آنجا زندگی می کردند، گرفته شده است. این مهاجرت در زمان شاه عباس صفوی اتفاق افتاده است. بالای درب ورودی  کلیسا را نگاه کردیم، آن جا ساعت بزرگی بود که با نواختن زنگش، ساعت را به ما نشان می داد.

وارد فضای کلیسا شدیم. همه با دقت به بنای زیبا و آرامش بخش کلیسا نگاه می کردیم. این کلیسا تنها کلیسای خشتی و گنبد دار و کاشی کاری شده در دنیا است که نشان دهنده ی زندگی مسالمت آمیز ارامنه و مسلمانان اصفهانی می باشد و گنبد آن شبیه گنبد مساجد ایرانی است.

وارد کلیسا شدیم. تمام طاق و  دیوارها نقاشی شده بودند.  نقاشی ها درباره ی حضرت مسیح، روز رستاخیز و کتاب انجیل بود. یک منبر که دوازده  شمع به یاد بود دوستان حضرت مسیح اطراف آن قرار داشت هم آنجا بود. خانم نریمانی از همه ی بچه ها، کلاس به کلاس در کلیسا عکاسی کردند. بعد از کمی استراحت  به داخل  موزه ی وانک که کنار ساختمان کلیسا بود، رفتیم. آن جا چیزهای جالبی  را دیدیم، مثل پوشش کامل زنان ارمنی، تار مویی که بر روی آن با الماس توسط یک دختر ارمنی جمله ای اخلاقی نوشته شده بود و ما زیر میکروسکوپ دیدیم، اولین دستگاه چاپ، ظروف قدیمی، صلیب و کوچک ترین کتاب جهان. در آخربه فروشگاه کلیسا رفتیم و به دلخواه خودمان یکی از کارت پستال های تصاویر کلیسا و موزه را هدیه گرفتیم و با خط ارمنی به عنوان یادبود اسم هر کدام از ما را پشت کارت پستال نوشتند. بعد از خوردن بستنی به مدرسه بازگشتیم. ما از این اردو خیلی لذت بردیم.

اردوی اصفهان گردی حمام علی قلی آقا

گزارش اردوی اصفهان گردی

حمام علی قلی آقا

گزارش گروهی دانش آموزان پایه دوم

ما روز یکشنبه 16 اسفند 96 و ساعت ۱۰ صبح به همراه معلم های عزیزمان به حمام علی قلی آقا رفتیم و از آن جا بازدید کردیم. یک خانم راهنما برای ما صحبت کردند و گفتند مردم قدیم در خانه هایشان حمام نداشتند و برای حمام کردن به حمام های عمومی می رفتند، پول می دادند و حمام می کردند. حمام علی قلی اقا هم یک حمام خیلی قدیمی و جالب بود. مردم در زمان های قدیم در حمام به غیر از حمام کردن نماز می خواندند ، غذا می خوردند ، استراحت می کردند، قلیان می کشدند، ماساژ می گرفتند و خوش می گذراندند.

 مردم اول کفش هایشان را در جا کفشی می گذاشتند و سپس وارد حمام می شدند. حمام ها دوش نداشتند و با کاسه خودشان را می شستند. سقف حمام مثل کوه بود و دور تا دور حمام از کاشی های آبی و مشکی ساخته شده بود. آن جا چندین سکو وجود داشت، یکی از سکوها که از همه بزرگتر بود، به آن سکوی شاه نشین می گفتند. شاه ها و بزرگان یا خان ها آن جا استراحت می کردند و بدن آن ها را ماساژ می دادند. زمانی که تشنه می شدند از حوض کوچکی که داخل آن آب بود، می نوشیدند و موقع عیدها و شب یلدا داخل آن را پر از شربت می کردند. آن جا دیواری بوده که بر آن تکیه می دادند که  بالای آ ن سوراخی  بود که از آن آب می آمد و با ریختن روی بدن آن را ماساژ می داده.

یک مستطیل بزرگی هم دیدیم که مثل یک استخر بود. اسم آن خزینه بود و داخل آن آب گرم جمع می شده. آب حمام با سوخت چوب و زغال گرم می شد.  آب گرم از طریق تونلی که داخل آن پر از آتش بود، گرم می شد که به آن جا گرم خانه می گفتند. مردم روی زمین می نشستند و خود را کفی می کردند و با کاسه های آب گرم خود را می شستند. ما فهمیدیم روشنایی حمام با چراغ هایی بوده که داخل آن روغن حیوانی می ریختند.

به قسمت سفالگری رفتیم. استاد شیران سفالگری می کردند.  ما به کارگاه قلم زنی رفتیم. یکی از هنرمندان کشورم را دیدم که مشغول قلم زنی بود. کارهایش بسیار زیبا و قشنگ بود. ما آموختیم که برای قلم زنی  هنرمندان وقت و حوصله زیادی به خرج می دهند. استاد قلم زنی به ما گفتند: این وسیله  که دست من است،  یک قلم حکاکی است و طرح ها را  با قلم و چکش، بر روی ظروف مسی که داخل آن قیر ریخته ایم، ایجاد می کنیم. ما آموختیم که قلم زنی کار سختی است و کسی که هنرش را داشته باشد می تواند انجام دهد.

پنجمین اردوی اصفهان گردی (جلفا گردی)

روز پنجشنبه 10 اسفند ماه 96 در ادامه سلسله « اردوهای اصفهان گردی» پنجمین اردو، در قالب جلفا گردی و بازدید از موزه و کلیسای وانک در شعبه 2 مسرور برگزار گردید. دانش آموزان پس از شنیدن صحبت های کامل و جذاب کارشناس گردشگری در مورد تاریخچه و مشخصات منحصر به فرد این کلیسا، با علاقه به بازدید از این مکان تاریخی و مقدس پرداختند.

برای مشاهده ی گزارش تصویری این اردو به گالری تصاویر رجوع کنید.

اولین اردوی تابستانه اصفهان گردی میدان نقش جهان

اولین اردوی تابستانه  اصفهان گردی میدان نقش جهان

نویسنده: بشرا آمهدی (کلاس پنجم)

نقاشی: غزل یوسفیان و محدثه کریمیان (کلاس پنجم)

از آن جایی که اردوی اصفهان گردی مسرور خیلی جالب است و خوش می گذرد، همه ی ما منتظر بودیم تا دوباره یک اردوی تفریحی دیگر که با شهر قشنگ اصفهان آشنایمان کنند، ترتیب بدهند.

بلاخره انتظارهایمان به سر آمد و قرار شد اردوی تابستانه دبستان این بار بازدید از میدان تاریخی نقش جهان باشد.

وقتی وارد میدان امام یا همان میدان نقش جهان شدیم، یکسره به طرف مسجد امام رفتیم. وقتی به مسجد امام رسیدیم، راهنمای گروه که از کارشناسان اداره ی میراث فرهنگی بود، خیلی خوب همه جای مسجد را به ما معرفی کرد.

مسجد بزرگ امام که به مسجد جامع معروف بود، دارای شبستان ها و صحن بزرگ و دو مدرسه علمیه (مدرسه تابستانه، مدرسته زمستانه) و محراب های مختلف و گنبد بلند بود.

این مسجد طوری ساخته شده بود که صدای سخنران به همه جای این مسجد برسد. زیر گنبد وقتی دست هایمان را به هم میزدیم، صدا تقویت  و به اطراف منعکس می شد. ساعت آفتابی شیخ بهائی را هم دیدم.

بعد ازتقریبا یکی دوساعت که بازدید از مسجد امام تمام شد، به بازدید مسجد شیخ لطف الله رفتیم.

مسجدشیخ لطف الله  بسیار قشنگ و کوچک تر از مسجد امام بود. همچنین رنگ کاشی هایش با مسجد امام فرق داشت و حیاط هم نداشت. کارشناس میراث فرهنگی گفت: به دلیل این که مسجد شیخ لطف الله  مخصوص خانم های شاه عباس صفوی بود و مردان رفت و آمد نمی کردند، کوچکتر و بدون حیاط ساخته شده است.

بعد از بازدید این مکان تاریخی زیبا و با ارزش در محوطه ی میدان نقش جهان به استراحت پرداختیم، بستنی هم خوردیم.

متوجه شدیم که در آن روزگار، در این میدان چوگان بازی می کرده اند.خیلی زود وقت تمام شدو ما به مدرسه بازگشتیم.

چهارمین اردوی اصفهان گردی (میدان نقش جهان)

در امتداد اردوهای اصفهان گردی مسرور، چهارمین اردو در روز دوشنبه 30 مرداد ماه 96 برگزار گردید. در این اردو تعدادی از دانش آموزان دبستان مسرور به صورت داوطلبانه به بازدید از اماکن تاریخی مجموعه ی نقش جهان پرداختند. در این برنامه ی فرهنگی - تفریحی، دانش آموزان با نام های باستانی از جمله مسجد جامع عباسی (مسجد امام) و مسجد شیخ لطف الله به طور کامل از لحاظ تاریخی، معماری و اجتماعی آشنا شدند. سر در قیصریه و عمارت عالی قاپو نیز از جمله اماکن مورد آشنایی دانش آموزان در این اردو بود و در پایان با خرید صنایع دستی از غرفه های میدان نقش جهان آموزش خرید اتفاق افتاد.

برای مشاهده ی گزارش تصویری این اردو به گالری تصاویر رجوع کنید.

گزارش اردوی اصفهانگردی

مترو با طعم فلوراید

گزارش اردوی اصفهانگردی

نویسنده: ریحانه بشیری (کلاس سوم)

نقاشی: هستی شهریوری و آیناز مسائلی (کلاس سوم)

روز سه شنبه بود. آن روز، برای سلامتی دندان هایمان از ماده‌ای به نام فلوراید استفاده کردیم. مزه‌ی دهانم تلخ شده بود. اتفاقا قرار بود همان روز برای اردو به ایستگاه مترو یا همان قطار شهری برویم. همه سوار مینی‌بوس شدیم و پس از نیم ساعت به «ایستگاه تختی» رسیدیم. آن قسمت از خیابان با جاهای دورتر فرق داشت. وسط خیابان به جای درخت های بلند، چند گلدان بزرگ گذاشته بودند.

بعد از پایین رفتن از پله ها، ابتدا صف بستیم؛ سپس آقای مهندس فرزین آمدند و در حالی که از پله های برقی پایین می آمدیم به ما گفتند: «مراقب باشید که پایتان را روی خط زرد رنگ کنار مسیر قطار نگذارید؛ زیرا اگر درون جایگاه ریل بیفتید، مستقیم به باغ رضوان می روید.» ایشان همچنین گفتند: «هر وقت حالمان بد شد و یا سؤالی داشتیم، فقط به مسئولین مترو بگوییم و ازهیچ غریبه‌ای درخواست کمک نکنیم.» بعد از صحبت‌های مهندس فرزین، به داخل واگن‌های قطار رفتیم. تونل از زیر خیابان می گذشت. شاید همین مترو ریشه‌ی درخت های قدیمی را خورده بود.

بالای درب ورودی، نقشه‌ی راه بود. چراغ ایستگاه‌هایی که ما به آن‌ها نرسیده بودیم سبز رنگ، از آن‌ها گذشته بودیم، قرمز و ایستگاه بعدی قرمز چشمک زن بود. همچنین در واگن دکمه‌ی قرمز رنگی بود که در مواقع خطر و یا دیدن موارد مشکوک، می‌توانستیم آن را فشار دهیم و با راهبر صحبت کنیم. ما آموختیم که در اصفهان، قطار مترو 5 واگن و هر واگن 200 نفر ظرفیت دارد. واگن‌های اول و آخر مخصوص خانم‌ها است؛ اما در واگن‌های دیگر، هم آقایان و هم خانم‌ها می‌توانند سوار شوند. مترو با انرژی برق کار می‌کند و برای جابه‌جایی مسافران داخل شهر استفاده می‌شود.

بعد از برگشتن به مدرسه از این که با فرهنگ استفاده از مترو آشنا شدم، راضی بودم اما هنوز دهانم مزه‌ی فلوراید می‌داد. در اینجا می‌خواهم از مسئولین مدرسه تشکر کنم که چنین اردوی مفیدی را برای ما در نظر گرفتند.

سومین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

 سومین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

گزارش اردوی خانه ی جواهری

 

قرار بود در روز پنج شنبه 13 اسفند 94 به همراه بچه ها و خانم صالحی و مدیر مدرسه به خانه ی جواهری برویم. صبح روز پنج شنبه سوار مینی بوس شدیم و به سمت خانه ی جواهری حرکت کردیم.

وقتی وارد آنجا شدیم یک خانه ی قدیمی با پنجره های چوبی و شیشه های رنگی دیدیم که حدود هفت اتاق داشت و یکی از اتاق ها مخصوص میناکاری بود. یکی از خانم ها برای ما توضیح داد که میناکاری نقاشی ظریف روی ظروف مسی است که بیشتر از رنگ آبی استفاده می‌شود و به چشم بینا و مهارت بالایی احتیاج دارد. حتی روی تخم شترمرغ هم میناکاری انجام می‌دهند.

برای اینکه رنگی که در میناکاری استفاده می‌شود از بین نرود آن وسایل را در کوره می‌گذارند و بعد برای فروش به بازارمی‌برند. ما تشکر کردیم و بیرون آمدیم و وارد اتاق دیگری شدیم، آنجا هم منبت کاری انجام می‌دادند. منبت کاری یعنی طرح دادن روی چوب، برای منبت کاری از وسایل مختلفی استفاده می‌شود و از چوب هر درختی نمی توان برای این کار استفاده کرد، چوب درخت گردو برای منبت کاری بسیار مناسب است. خانم نیستانی همین طور که استاد راهنما برای ما توضیح می‌دادند مشغول عکس گرفتن بودند. وارد اتاق دیگری شدیم، در آنجا کار زیورآلات انجام می‌دادند. برای ساختن گوشواره، انگشتر و گردنبند و ... از نقره استفاده می‌کردند. در تهیه ی زیورآلات نقره ای از وسیله های خطرناک استفاده می‌شود مثل: آتش ، اسید و .... و به همین دلیل آموزش آن مناسب سن کودکان و نوجوانان نیست. در اتاق های دیگر کارگاه های دیگری مثل سفالگری، ساز سازی، قلمزنی هم بود.

در خانه ی جواهری بازارچه ی کوچکی از صنایع دستی وجود داشت که همه ی بچه ها از این بازارچه خرید کردند. ما از پله های ساختمان بالا رفتیم و به پشت بام رسیدیم، خیلی با صفا بود، دو تا از مناره های خیلی قدیمی از زمان های گذشته آنجا قابل مشاهده بود.

آن روز خیلی خوش گذشت، ما متوجه شدیم که در شهر با فرهنگ و اصیلی زندگی می‌کنیم . ای کاش همه ی بچه های شهرماهم از وجود این مکان تاریخی با خبر می‌شدند و دیدن می‌کردند.

نویسنده: دیانا حسن زاده (کلاس سوم گل رز)

خانه ی جواهری، سومین اردوی اصفهان گردی

زیبایی و معنویت خانه های اجداد ما به خاطر فاصله ی نسل ها ناشناخته مانده است.

چه خوب است که با بازدیدهای منظم و دوره ای از این خانه های قدیمی بازسازی شده ، اصالت و فرهنگ غنی فراموش شده را به فرزندانمان بازگردانیم.

اردوی سوم: بازدید از خانه ی جواهری

برنامه های جانبی: بازدید از کارگاه های صنایع دستی ، خرید آثار هنری و ...

زمان: پنج شنبه سیزدهم اسفند ماه

 برای مشاهده ی گزارش تصویری این اردو به گالری تصاویر رجوع کنید.

دومین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

دومین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

گزارش اردوی خانه ی نساجی (شیخ الاسلام)

 

صبح روز پنج شنبه 26 آذر 94 ساعت 9 صبح ، مکان مدرسه

از چند روز قبل منتظر روز پنج شنبه 26 آذر 94 بودیم تا به اردو برویم. بالاخره روز موعود فرا رسید. بچه ها در حیاط مدرسه بالا و پایین می‌پریدند. یکی یکی پشت سر هم ایستادیم و وارد اتوبوس شدیم. بچه ها هر کدام جای خود را پیدا کردند و نشستند و اتوبوس راه افتاد. بعد از مدتی حرکت و پشت چراغ قرمز ایستادن ، بالاخره اتوبوس دم در یک کوچه ی قدیمی ایستاد. وارد کوچه شدیم . کوچه باریک و تنگ بود. به دری رسیدیم و از آن وارد خانه شدیم. حیاطی بود که دورتادور آن اتاق بود  و وسط آن یک حوض بزرگ وجود داشت. خانه خیلی قدیمی به نظر می‌رسید. بر سر در ورودی نوشته شده بود" خانه ی نساجی اصفهان"  .

با تکه های چوب مشخص شده بود که در هر اتاق چه کاری انجام می‌شود. به اتاقی وارد شدیم که سر در آن نوشته بود : " زری بافی". یک دستگاه بزرگ داخل اتاق بود، پیرمردی با ریش و موهای سپید در جلو دستگاه بود و خانمی نیز در بالای دستگاه نشسته بود. استاد توضیح داد: کسی که بالا می‌نشیند "گوشواره کش" نام دارد و نقشه را از قبل روی نخها می‌اندازد و کسی که پایین نشسته " بافنده" نام دارد که با قانون خاصی هر دفعه یک نخ طلایی وارد می‌کند و اگر جایی از پارچه را اشتباه دوختند، می‌توانند آن را بشکافند.

 اتاق دیگر " ترمه دوزی" نام داشت . در آن جا خانمی با نخ های دستگاه، عملی انجام می‌داد و آنهارا گره می‌زد و به میله های آهنی می‌بست. استاد به ما گفتند که این دستگاه با دستگاه ترمه دوزی فرقی ندارد.و ادامه دادند: هر پارچه یک تار و یک پود دارد که به نخ ها، تار پارچه می‌گویند.

از در اتاق که بیرون آمدیم روی تابلو نوشته شده بود : " استاد هنرمند زری بافی مرحوم حاج حسن شمسعلی" که بعدا معلوم شد این هنرمند پدر همان استادی بودند که او را در اتاق زری بافی دیدیم.

وارد راهرویی شدیم که پارچه های مختلفی داخل شیشه نگهداری می‌شد . خانم استکی توضیح دادند: مردم ایل بختیار لباسهایی به نام " چوکا" می‌پوشیدند.-این پارچه ها داخل یک ویترین شیشه ای خودنمایی می‌کرد- لباسهای کرباس از نخ خالص درست می‌شده که در آن زمان ارزانترین لباس آن دوره بوده است ولی امروزه این لباسها گران قیمت و کمیاب است.

اتاق دیگر " شعر بافی" بود.روی تابلوی راهنمای اتاق نوشته بود: شَعر در لغت به معنای موی ظریف و نازک است و شعر باف یعنی مو باف یا ابریشم باف. شهرهای کاشان و یزد از شهرهایی هستند که به شعر بافی مشغولند.

در راهروی دیگری تابلویی بود که در آن نوشته بود: " زری بافی به روایت تصویر" که تصاویر مرد و زنی که در حال زری بافی بودند در دو طرف راهرو نمایان بود. وارد تالار بزرگی شدیم که کارهای مختلف نساجی با کمک مجسمه ها شرح داده شده بود. در وسط تالار پنبه زن در حال پنبه زنی بود . زنی با چرخ نخ ریسی‌اش به نخ ریسی مشغول بود . پیرمردی در یک دیگ سنگی نخ ها را رنگ می‌کرد.

در پایان از استاد سوالاتی کردیم و ایشان به ما پاسخ دادند:

- از چه سنی شروع به کار زری بافی کردید؟   از ده سالگی . حدود 56 سال است که در این کار هستم.

- شما کجا تحصیل کرده اید؟ در هنرستان هنرهای زیبا  حدود 30 سال تحصیل کردم و الان بازنشسته ام.

- آیا لوح تقدیر هم دارید؟  بله هم لوح تقدیر و هم تندیس.

- چه شد که به این کار روی آوردید؟  بیشتر علاقه خودم بود و البته از زمان کودکی، پدر و مادرم به این کار مشغول بودند .یعنی پدرم بافنده بود و مادرم گوشواره کش .

- قیمت این پارچه ها چقدر است؟  نیم متر پارچه زری بافی حدود 12 میلیون تومان است.

- شعر بافی با زری بافی چه تفاوتی دارد؟ زری بافی نقش دارد. شعر بافی، چهار خانه و یا راه راه دوخته می‌شود و نقش خاصی ندارد . زری بافی به دو کارگر نیاز دارد اما شعر بافی به یک کارگر .

- در قدیم چطور نخ ها را رنگ می‌زدند؟  با استفاده از قارا، پوست گردو، پوست انار، میوه های کوچک که رنگ می‌دهند . به طور کلی با مواد طبیعی.

- شعر بافی با ابریشم بافی چه تفاوتی دارد؟ شعر بافی به لهجه ی کاشانی است و اصفهانی ها به آن " کیش بافی " می‌گویند. اما درست آن ابریشم بافی است و فرقی با هم ندارند.

بعد از پایان بازدید ، سوار اتوبوس شدیم و به مدرسه بازگشتیم . این روز برای من دل انگیز ترین روزهای زندگی ام بود.

نویسنده : محدثه فروغی (کلاس ششم)

خانه ی نساجی، دومین اردوی اصفهان گردی

وظیفه ی ماست که کودکانمان را با سرگذشت هنر و هنرمندان آشنا کنیم.

در پی آشنایی بیشتر دانش آموزان با گنجینه های فرهنگی شهرمان از آثار باستانی و هنرهای دستی ما ( زری بافی ، ترمه بافی و...) و ایجاد حساسیت و در نهایت ادامه ی این هنرهای در معرض نابودی بر آن شدیم اردوی اصفهان گردی را در خانه ی نساجی (شیخ الاسلام ) برگزار کنیم.

اردوی دوم: بازدید از خانه ی نساجی (شیخ السلام)

برنامه های جانبی: توضیحات استاد شمسعلی در مورد تاریخچه ی زری بافی ، بازدید از نمایشگاه بافت پارچه

زمان: پنج شنبه بیست و ششم آذرماه

 برای مشاهده ی گزارش تصویری این اردو به گالری تصاویر رجوع کنید.