دبستان دخترانه مسرور اصفهان

گزارش مراسم دهه ی فجر

فجر در مسرور

نویسنده: محدثه فروغی (کلاس ششم)

نقاشی: کلاس اول گل شقایق و گل بنفشه

روز یازدهم بهمن بود. در دست هرکدام از بچه‌ها پرچم، ریسه‌، نوارهای رنگی و بادکنک‌های زیبا بود. دست دانش‌آموز دیگری چسب نواری بزرگی دیده می‌شد. بچه‌ها با وسایل تزئینی همه‌جا را پر کردند. حیاط مدرسه پر از پرچم و نوارهای رنگی شده بود. کلاس‌ها نیز با بادکنک تزئین شده بودند. همه به این‌طرف و آن‌طرف می‌دویدند تا تدارکات جشنی بزرگ را فراهم کنند.فردا صبح، 12 بهمن، در زنگ تفریح اول، سرودهای انقلابی پخش شد. پرچم‌ها در باد می‌رقصیدند. پانل‌ها پر شده بود از گفته‌های امام و تکه‌های روزنامه که رویش نوشته شده بود: «امام آمد!»

روی ایوان مدرسه صندلی‌ای گذاشته شده بود که رویش پارچه‌ی سفیدی کشیده بودند و عکس امام خمینی (ره) روی صندلی می‌درخشید. عکس امام با گل‌های طبیعی و مصنوعی روی صندلی سفید چقدر زیبا بود! همین‌طور جلوی صندلی و روی ایوان گلدان‌های زیادی گذاشته بودند که پر از گل بود و این‌گونه به یاد سال 57 به استقبال امام رفتیم. زنگ صبحگاه که زده شد، یکی از بچه‌های کلاس پنجم در مورد ورود امام (ره) به ایران، مطالبی خواند و نمایشی هم دراین‌باره اجرا شد. بعدازآن، سرود «سرفراز باشی میهن من» پخش شد و باهم همخوانی کردیم. خیلی خوشحال بودم که در آن حال و هوای سال‌های پیروزی انقلاب قرارگرفته بودیم.

روزهای 13 تا 20 بهمن هرروز سرودهایی مانند ای مجاهد ای مظهر شرف، بهمن خونین جاویدان، ای ایران ای مرز پر گهر و... پخش می‌شد. همچنین هرروز نمایشی در مورد فرار شاه و ورود امام به ایران توسط دانش‌آموزان مسرور به‌زیبایی اجرا می‌شد.

روز چهارشنبه، 21 بهمن، از ساعت 8 و 45 دقیقه وارد مینی‌بوس‌ها شدیم و به سمت ورزشگاه راه افتادیم. چون به‌مناسبت روز 22 بهمن، جشنی برگزار می‌شد که مادرها نیز در آن جشن شرکت داشتند. آن روز من مجری بودم. استرس زیادی داشتم و داخل مینی‌بوس هم مدام متن را می‌خواندم تا چیزی را جا نیندازم. در اولین برنامه‌ی جشن بچه‌ها در وسط سالن صف بستند و بعدازاین که من جمله‌ای از گفته‌های امام خمینی (ره) را خواندم، دوستم هستی قرآن و زهرا نیز معنی آن را خواند. بعد سرود ملی پخش شد و همه‌ی بچه‌ها و مادران نیز همراهی کردند. بچه‌ها همراه با مادران ورزش صبحگاهی هم انجام دادند. بعدازآن خانم استکی سخنرانی زیبایی داشتند و بعد از خواندن دکلمه توسط یکتا زندی، گروه تواشیح با شال‌های صورتی و چادرهای مشکی به زیبایی برنامه خود را اجرا کردند. برنامه‌ی بعدی اجرای نمایشی گروه ژیمناستیک مسرور بود. بعدازآن پذیرایی شروع شد و از مادران با چای و شیرینی و از بچه‌ها با شیر و شیرینی پذیرایی شد. از برنامه‌های جالب آن روز مسابقه‌ی طناب‌کشی بین دانش‌آموزان بود و درنهایت مسابقه‌ی طناب‌کشی بین معلمان و مادران! همه دست می‌زدند و هورا می‌کشیدند. چون معلم‌ها کمتر از مادران بودند، بچه‌های کلاس ششم نیز به کمک معلم‌ها طناب را کشیدند ولی خب طناب از وسط پاره شد!من مسابقه‌ی ایستگاهی مادران و فرزندان را خیلی دوست داشتم ولی حیف که مادرم باید می‌رفتند چون ایشان معلم هستند و کلاس داشتند. بهتر از همه مسابقه‌ی دوی آموزگاران بود. وقتی به مدرسه برگشتیم، ساعت یک ‌و سی‌ دقیقه بود. دهه‌ی فجر امسال با سال‌های گذشته متفاوت بود و به من و دوستانم خیلی خوش گذشت.

نظرات خوانندگان
تا کنون هیچ نظری درباره این مطلب ثبت نشده است
نظر جدید
نام*
ایمیل
نظر*

متن تصویر*