دبستان دخترانه مسرور اصفهان

مهارت های مدیریت هیجانات

مهارت‌های مدیریت هیجانات

سمیرا مرادی

کارشناس ارشد مشاوره

نقاشی: ستایش شاه زمانی (کلاس سوم)

در زندگی انسان هر روز رویدادی تازه رخ می‌دهد و ذهن آدمی به درک او از آن جهتی خاص می‌بخشد که به شناخت یا ادراک معروف است. هر ادراک، هیجانی در ما ایجاد می‌کند. هیجانات تجربه‌ی مشترک موجودات زنده است اما تنها انسان در ادراک‌هایش دخل و تصرف می‌نماید، آن‌ها را به نحو متفاوتی پردازش کرده و دچار تحول می‌کند. به همین دلیل است که رخدادهای یکسان در افراد گوناگون، حالت‌های متفاوت و برداشت‌های مختلفی ایجاد می‌سازد. کودکان نیز پس از شکل گرفتن نظام ذهنیشان، به هیجاناتی که تجربه می‌کنند معناهای متفاوتی می‌بخشند.

-ادامه مطلب-

یکی از پیچیده‌ترین فرآیندهای تعلیم و تربیت، آموزش مدیریت هیجانات است. مدیریت هیجان شیوه‌ای برای ایجاد بهترین نتیجه با کمترین هزینه و آسیب است. شاید این تصور را داشته باشیم که کمترین هزینه یعنی اذیت نشدن از احساس‌هایمان، اما مدیریت هیجان به ما می‌گوید فرار کردن از یک احساس انرژی بیشتری مصرف می‌کند و آسیبی ماندگارتر ایجاد می‌نماید. مثلا فریاد زدنی که برای فرار کردن از هیجان خشم اتفاق می افتد، در درازمدت مولد آسیب‌های بیشتری است.

بسیاری از مربیان مهارت‌های زندگی، نخستین گام در راه مدیریت هیجانات را تشخیص صحیح هیجان و خودداری از سرکوب آن می‌دانند. گویی تنها با شناخت احساس، راه هموار شده و جعبه‌ی سیاه حل مسئله، در دسترس قرار می‌گیرد. از سوی دیگر یکی از جنبه های مهم مدیریت صحیح هیجانات، یادگیری اجتماعی یا به تعبیر عامیانه‌تر، الگوگیری است.

به مثال مریم توجه کنید: مریم کودکی 8 ساله است که به خاطر تغییر شغل پدرش، امسال در شهری جدید به مدرسه می‌رود. مریم در معرض چه هیجاناتی است؟ این رویداد چه تاثیریاتی بر او گذاشته است؟ آنچه باعث رنج مریم و امتناع او از رفتن به مدرسه می‌شود، دقیقا چه هیجانی است؟ او چقدر نسبت به حالات خود آگاهی دارد؟ از طرفی پدر مریم به محض اینکه متوجه بهانه‌گیری مریم و غرغرهای صبحگاهی حین آماده شدن برای رفتن به مدرسه می‌شود، با صدای بلند با او حرف می‌زند و احساس او را با جملاتی مثل: «چیزی که نشده، زشته، خجالت بکش! بلند شو و خودت را لوس نکن. زندگی یک جنگ است و تو باید بجنگی! قوی باش.» پاسخ می‌دهد.

راه حل دوم مسئله مریم می‌تواند این باشد که قرار است ویژگی‌های مثبت شرایط جدید پررنگ شود تا فضایی شاد تولید گردد. در این فضا پدر با همدلی، اجازه می‌دهد که مریم غم و دلتنگی را تجربه کند و او را تشویق می‌کند که احساسات خود را نامگذاری کرده و آن‌ها را بیان کند. در حالی که همزمان به او کمک می‌نماید که لباس‌هایش را پوشیده و به مدرسه برود. مریم اکنون در حال تجربه‌ی غم، بدون تلاش برای فرار از آن است.

این دو برخورد دو الگوی متفاوت هیجانی را در مریم ایجاد می‌کند. در برخورد اول ممکن است در ذهن مریم چنین شکل بگیرد که غم، احساس خوبی نیست و علامت وجود یک نقص است و یکی از نشانه های ضعف. باید فورا آن را حذف کرده و یا تبدیل به یک احساس پذیرفته شده‌تری مثل شادی یا حتی خشم نمود. حتما همه ی ما کسانی را دیده ایم که سالها پس از فوت عزیزانشان هنوز نتوانسته اند با غم خود کنار بیایند. این‌ها مریم‌هایی هستند که در معرض الگوهای صحیح نبوده‌اند. این، حاصل فرار از تجربه‌ی دردناک اما گذرای غم است. در حالی که در حالت دوم این تعبیر در ذهن کودک احتمالا به میزان کمتری ایجاد می‌شود و احساساتش را کمتر دستکاری کرده و جهت گیری ذهنی مثبت تری به آن احساس پیدا می‌کند.

در نهایت همانطور که اشاره شد رفتارهای روزانه و به ظاهر کوچک -که گونه‌ای از عادت‌های فرهنگی ماست- ریشه ی بسیاری از مسائل و مشکلات کنونی جسمی و روانی ما را آبیاری می کند. هم اکنون از خود بپرسیم چه احساسی دارم؟ و از اینکه این احساس را تجربه می‌کنم، چه احساسی دارم؟ آیا مثلا از غمگین بودن احساس عصبانیت هم می کنم؟ احساس های من منجر به چه رفتارهایی می‌شود؟ گریه می‌کنم، مراقبه انجام می‌دهم و یا فریاد می‌کشم؟ آیا رفتار انتخاب شده‌ به مدیریت صحیح هیجاناتم منجر می شود یا صرفا برای فرار از احساسم است و جنبه ی آرامبخش موقت دارد؟

هیچوقت برای مهارت آموزی دیر نیست. والدین موثر، کودکان با مهارت‌تر پرورش می‌دهند. یادگیری مهارت‌های مدیریت هیجانات باعث می‌شود الگوهای مناسب‌تری برای فرزندمان باشیم که این راه فرزندپروری موثر را هموار می‌کند. از هم اکنون آغاز کنیم.

نظرات خوانندگان
تا کنون هیچ نظری درباره این مطلب ثبت نشده است
نظر جدید
نام*
ایمیل
نظر*

متن تصویر*