وقتی خدا را بغل کردم
وقتی خدا را بغل کردم
احساس دانش اموزان کلاس اول در جشن قرآن
هر ساله جشنی برای انس دانش آموزان پایه اول با قرآن کریم برگزار می شود. از روز قبل به همه اعلام می گردد که فردا مهمان عزیزی داریم تا کنجکاوی آنها برای تثبیت اتفاق زیبایی که قرار است با آن مواجه شوند، برانگیخته شود.
صبح آن روز گروهی فضای برگزاری مراسم را با گل هایی تزیین می کنند که توسط خود بچه ها تهیه شده است. دانش آموزان زمانی که وارد محیط تزیین شده می شوند، نگاه هایشان به دنبال گل های خودشان است، چرا که هر گل را موثر در تزیین می بینند.
در این حطن با اسفند مورد استقبال قرار گرفته و کتاب های قرآن توسط فرشته های کلاس سومی به ایشان اهدا می شود و بچه ها با دستانی عطرآگین از گلاب، کتاب های قرآن خود را لمس می کنند و متوجه می شوند که آن مهمان عزیز همان کتاب قرآن است.
کلاس اول 1
فریناز زارعی: من خیلی شاد بودم.
فاطمه مرادی: خوش بودم ،چون فرشته ها آمده بودند.
فرناز پور عطا: هیجان داشتم،برا اینکه به ما کتاب قرآن دادند.
حانیه علوی:حس خوبی داشتم،چون جشن را دوست داشتم.
الیسا اکبری: حس عالی چون آنجا خیلی خوب بود.
صبا ترکیان: مهمان ها آ مده بودند،حس خوبی داشتم.
نگار تدین:خوشحالی توی من جمع شد،ذوق کردم.فرشته ها به ما خوش آمد گفتند.
فاطمه رستمی: خیلی خوب بود،چون میخواستند کتاب قرآن به ما بدهند.
کیمیا حیدری: خیلی بهم خوش گذشت، زمانی که فرشته ها آمدند.
دینا الهی دوست: جشن خیلی خوبی بود،قرآن را آوردند.
سارینا قاسمی: خوشحال بودم که قرآن تو دستام بود و باهاش آشنا شدم.
هلنا بیتی: خوب بود چون قرآن را آوردند و فرشته ها که آمدند،حس بهتری پیدا کردم.
عارفه بت شکن: حس خوبی داشتم چون قرآن بود.
باران مالکی: هیجان داشتم که فرشته ها آمدند.به ما هدیه و سیب خوش طعمی دادند.
آتنا قیصری: چون در جشن، قرآن دستم بود؛خیلی خوب بود.
طهورا آقاجانی: قرآن خواندند و فرشته ها که آنجا بودند ،حس خوبی بود.
عارفه دهقانی:جشن درباره ی قرآن بود،حس خوبی داشتم.
ریحانه کتابی: چه خوب که فرشته آمدند و به ما کتاب قرآن دادند.
فاطمه دائی کریم زاده: خیلی خوشحال بودم،چون قرار بود به ما قرآن بدهند.
فاطمه زائری:اینکه به ما کتاب هدیه دادند ،خوب بود.
باران اطراقچی: حس من خیلی خوب بود،چون جشن قرآن بود.
فاطمه سادات حسینی: خوشحال و شاد بودم و هیجان داشتم که کی قراره بیاد.
النا خضری: خوش بودم.خیلی جشن خوبی بود و من دوست داشتم.
پردیس ذوق: تا قرآن را دیدم ،خیلی خوشحال شدم.
مهدیس ذوق: خوشحال بودم که در جشن به ما سیب دادند ، خوشمزه بود و درباره قرآن برای ما حرف زدند.
فاطیما نصیری: وقتی جشن رفتم،حس کردم خوشحالم و فرشته ها که آمدند ،خیلی خوشحال تر شدم.
زهرا احمدی:شاد بودم که فرشته ها آمده بودند.
نگار زارعان: میخواستم بریم خانه همسایه ،حس خوبی داشتم.
کلاس اول 2
ثنا سادات میر حسینی: اول تعجب کردم،بعد برای شناخت مهمان هیجان زده شدم.
مهدیس سادات میرشفعیان: اول کمی هیجان داشتم و با دیدن منزل خانم قاسممی هیجانم بیشتر شد، تا مهمان را بشناسم.
روژینا سادات علوی نیا: عاشق قرآن آوردن فرشته های مهربان شدم و خیلی لذت بردم.
نازنین سادات مبلغ: اول فکر کردم در منزل خانم قاسمی تولد هست ولی بعد متوجه شدم، مهمان ما قرآن است و جشن قرآن داریم.
فاطمه نوروزی: اول تعجب کردم و بعد خوشحال شدم.
فاطمه حورا رستگار:خوشحال و شاد شدم.
زهرا فتاحی: دوست داشتم مهمان ها زودتر بیایند و ببینم چه خبر است؟
محدثه ترابی: حس کنجکاوی داشتم و دلم میخواست مهمان عزیز را زودتر ببینم.
زینب زندی: حس خوشحالی و هیجان داشتم و از این که مهمان عزیز کتاب قرآن بود،خیلی شاد شدم.
ضحی شریفی: اول حس تعجب داشتم از این که خانه ماله چه کسی هست.هیجانی شدم برای شناخت مهمان عزیز و وقتی مهمان را شناختم خیلی خوشحال شدم.از خوردن سیب که میوه سلامت بود ، لذت بردم.
زهرا فتحی:خیلی خوشحال و شاد شدم.
هانیه مهدی خانی: خوشحال بودم و منتظر بودم ببینم مهمان عزیز چه کسی است.
ملیکا محبی:خوشحال و شاد بودم.
آوین علی بخش پور: هیجانی بودم ولی بعدش خوشحال شدم.
النا صادقی: اول حوصله ام سر رفته بود و حس معمولی داشتم و بعد که کتاب های قرآن توسط فرشته ها آورده شد، خیلی خوشحال شدم.
آریانا صرامی: من خیلی هیجان زده شده بودم.
سارینا برادران: خیلی خیلی خوشحال بودم.
هستی یزدانی: خوشحال بودم و خیلی هیجان داشتم.
سارینا صادقی: تعجب کردم ولی بعد از شناختن مهمان خوشحال شدم.
سبا افلاکی: من بعد از صحبت خانم قاسمی کنجکاو بودم ببینم مهمان کیه و وقتی به منزل پئر مادر خانم بهداشت رفتیم، منتظر بودم بودم.وقتی متوجه شدم مهمان قرآن است، خیلی خوشحال شدم.چون خیلی قرآن را دوست دارم و به قرآن علاقه دارم.
دل آرا صالحی: خیلی خوشحال بودم.
کلاس اول 3
فاطمه سادات رضوی: احساس می کنم، پیش خدا رفتم.
سارا داداش: احساس می کنم، با خدا حرف زدم.
زهرا سادات رجایی: احساس می کنم، خدا را بغل کردم.
رومینا ملکیان: احساس می کنم، به مسجد رفته بودم.
فاطمه نخ کار: احساس می کنم، پیش خدا رفته بودم.
عسل هادیان: احساس می کنم، زیارت رفته بودم.
فاطمه حبیب الهی: احساس می کنم، قرآن را میخوانم.
مبینا بهنام زاد: احساس کردم، فرشته ها دور من جمع شده اند.
ریحانه درخشان فرد: احساس کردم، خدا کنار من است.
الینا بهرامی پور: احساس کردم، به خانه خدا رفتم.
هستی قندهاری: خوشحالم، چون کنار خدا بودم.
ریحانه رحیمی: احساس کردم، به زیارت مشهد رفتم.
یسنا ایزدی: احساس کردم، کنار حضرت زهرا هستم.
پریا پناهنده: احساس کردم خدا منو می بوسد.
آیناز مسائلی: احساس کردم به بهشت وارد شدم.
آناهیتا علیجانی: احساس کردم مشهد رفتم.
فاطیما کریمی: احساس کردم خدا را بغل کردم.
ستایش مسعود:احساس کردم به کربلا رفتم.
ثمین علی آقایی: احساس کردم یه فرشته را بغل کردم.