دبستان دخترانه مسرور اصفهان

صفحه هفتم و هشتم

وقتی خدا را بغل کردم

وقتی خدا را بغل کردم

احساس دانش اموزان کلاس اول در جشن قرآن

هر ساله جشنی برای انس دانش آموزان پایه اول با قرآن کریم برگزار می شود. از روز قبل به همه اعلام می گردد که فردا مهمان عزیزی داریم تا کنجکاوی آنها برای تثبیت اتفاق زیبایی که قرار است با آن مواجه شوند، برانگیخته شود.

صبح آن روز گروهی فضای برگزاری مراسم را با گل هایی تزیین می کنند که توسط خود بچه ها تهیه شده است. دانش آموزان زمانی که وارد محیط تزیین شده می شوند، نگاه هایشان به دنبال گل های خودشان است، چرا که هر گل را موثر در تزیین می بینند.

در این حطن با اسفند مورد استقبال قرار گرفته و کتاب های قرآن توسط فرشته های کلاس سومی به ایشان اهدا می شود و بچه ها با دستانی عطرآگین از گلاب، کتاب های قرآن خود را لمس می کنند و متوجه می شوند که آن مهمان عزیز همان کتاب قرآن است.

کلاس اول 1

فریناز زارعی: من خیلی شاد بودم.

فاطمه مرادی: خوش بودم ،چون فرشته ها آمده بودند.

فرناز پور عطا: هیجان داشتم،برا اینکه به ما کتاب قرآن دادند.

حانیه علوی:حس خوبی داشتم،چون جشن را دوست داشتم.

الیسا اکبری: حس عالی چون آنجا خیلی خوب بود.

صبا ترکیان: مهمان ها آ مده بودند،حس خوبی داشتم.

نگار تدین:خوشحالی توی من جمع شد،ذوق کردم.فرشته ها به ما خوش آمد گفتند.

فاطمه رستمی: خیلی خوب بود،چون میخواستند کتاب قرآن به ما بدهند.

کیمیا حیدری: خیلی بهم خوش گذشت، زمانی که فرشته ها آمدند.

دینا الهی دوست: جشن خیلی خوبی بود،قرآن را آوردند.

سارینا قاسمی: خوشحال بودم که قرآن تو دستام بود و باهاش آشنا شدم.

هلنا بیتی: خوب بود چون قرآن را آوردند و فرشته ها که آمدند،حس بهتری پیدا کردم.

عارفه بت شکن: حس خوبی داشتم چون قرآن بود.

باران مالکی: هیجان داشتم که فرشته ها آمدند.به ما هدیه و سیب خوش طعمی دادند.

آتنا قیصری: چون در جشن، قرآن دستم بود؛خیلی خوب بود.

طهورا آقاجانی: قرآن خواندند و فرشته ها که آنجا بودند ،حس خوبی بود.

عارفه دهقانی:جشن درباره ی قرآن بود،حس خوبی داشتم.

ریحانه کتابی: چه خوب که فرشته آمدند و به ما کتاب قرآن دادند.

فاطمه دائی کریم زاده: خیلی خوشحال بودم،چون قرار بود به ما قرآن بدهند.

فاطمه زائری:اینکه به ما کتاب هدیه دادند ،خوب بود.

باران اطراقچی: حس من خیلی خوب بود،چون جشن قرآن بود.

فاطمه سادات حسینی: خوشحال و شاد بودم و هیجان داشتم که کی قراره بیاد.

النا خضری: خوش بودم.خیلی جشن خوبی بود و من دوست داشتم.

پردیس ذوق: تا قرآن را دیدم ،خیلی خوشحال شدم.

مهدیس ذوق: خوشحال بودم که در جشن به ما سیب دادند ، خوشمزه بود و درباره قرآن برای ما حرف زدند.

فاطیما نصیری: وقتی جشن رفتم،حس کردم خوشحالم و فرشته ها که  آمدند ،خیلی خوشحال تر شدم.

زهرا احمدی:شاد بودم که فرشته ها آمده بودند.

نگار زارعان: میخواستم بریم خانه همسایه ،حس خوبی داشتم.

کلاس اول 2

ثنا سادات میر حسینی: اول تعجب کردم،بعد برای شناخت مهمان هیجان زده شدم.

مهدیس سادات میرشفعیان: اول کمی هیجان داشتم و با دیدن منزل خانم قاسممی هیجانم بیشتر شد، تا مهمان را بشناسم.

روژینا سادات علوی نیا: عاشق قرآن آوردن فرشته های مهربان شدم و خیلی لذت بردم.

نازنین  سادات مبلغ: اول فکر کردم در منزل خانم قاسمی تولد هست ولی بعد متوجه شدم، مهمان ما قرآن است و جشن قرآن داریم.

فاطمه نوروزی: اول تعجب کردم و بعد خوشحال شدم.

فاطمه حورا رستگار:خوشحال و شاد شدم.

زهرا فتاحی: دوست داشتم مهمان ها زودتر بیایند و ببینم چه خبر است؟

محدثه ترابی: حس کنجکاوی داشتم و دلم میخواست مهمان عزیز را زودتر ببینم.

زینب زندی: حس خوشحالی و هیجان داشتم و  از این که مهمان عزیز کتاب قرآن بود،خیلی شاد شدم.

ضحی شریفی: اول حس تعجب داشتم از این که خانه ماله چه کسی هست.هیجانی شدم برای شناخت مهمان عزیز و وقتی مهمان را شناختم خیلی خوشحال شدم.از خوردن سیب که میوه سلامت بود ، لذت بردم.

زهرا فتحی:خیلی خوشحال و شاد شدم.

هانیه مهدی خانی: خوشحال بودم و منتظر بودم ببینم مهمان عزیز چه کسی است.

ملیکا محبی:خوشحال و شاد بودم.

آوین علی بخش پور: هیجانی بودم ولی بعدش خوشحال شدم.

النا صادقی: اول حوصله ام سر رفته بود و حس معمولی داشتم و بعد که کتاب های قرآن توسط فرشته ها آورده شد، خیلی خوشحال شدم.

آریانا صرامی: من خیلی هیجان زده شده بودم.

سارینا برادران: خیلی  خیلی خوشحال بودم.

هستی یزدانی: خوشحال بودم و خیلی هیجان داشتم.

سارینا صادقی: تعجب کردم ولی بعد از شناختن مهمان  خوشحال شدم.

سبا افلاکی: من بعد از صحبت خانم قاسمی کنجکاو بودم ببینم مهمان کیه و وقتی به منزل پئر مادر خانم بهداشت رفتیم، منتظر بودم بودم.وقتی متوجه شدم مهمان قرآن است، خیلی خوشحال شدم.چون خیلی قرآن را دوست دارم و به قرآن علاقه دارم.

دل آرا صالحی: خیلی خوشحال بودم.

کلاس اول 3

فاطمه سادات رضوی: احساس می کنم، پیش خدا رفتم.

سارا داداش: احساس می کنم، با خدا حرف زدم.

زهرا سادات رجایی: احساس می کنم، خدا را بغل کردم.

رومینا ملکیان: احساس می کنم، به مسجد رفته بودم.

فاطمه نخ کار: احساس می کنم، پیش خدا رفته بودم.

عسل هادیان: احساس می کنم، زیارت رفته بودم.

فاطمه حبیب الهی: احساس می کنم، قرآن را میخوانم.

مبینا بهنام زاد: احساس کردم، فرشته ها دور من جمع شده اند.

ریحانه درخشان فرد: احساس کردم، خدا کنار من است.

الینا بهرامی پور: احساس کردم، به خانه خدا رفتم.

هستی قندهاری: خوشحالم، چون کنار خدا بودم.

ریحانه رحیمی: احساس کردم، به زیارت مشهد رفتم.

یسنا ایزدی: احساس کردم، کنار حضرت زهرا هستم.

پریا پناهنده: احساس کردم خدا منو می بوسد.

آیناز مسائلی: احساس کردم به بهشت وارد شدم.

آناهیتا علیجانی: احساس کردم مشهد رفتم.

فاطیما کریمی: احساس کردم خدا را بغل کردم.

ستایش مسعود:احساس کردم به کربلا رفتم.

ثمین علی آقایی: احساس کردم یه فرشته را بغل کردم.

مصاحبه با نوآموزان پیش دبستانی

دوست دارم همیشه شاد باشم

دوست داشتی کدام آرزویت در روز کودک برآورده شود ...

مصاحبه با نوآموزان پیش دبستانی

نقاشی: نوآموزان پیش دبستانی

حلما منصوری: آرزو می کنم یدونه دوچرخه بخرم .

نازنین عباسی: دلم می خواد تولدم بشه .

آنیتا اورنگی: آرزو دارم مامان بابام سلامت باشن و خوشبخت بمونن .

ثنا حاجی علیزاده: آرزو دارم موهام بلند بشه.

رها غفاری: آرزو دارم مامانم برام یه خواهر بیاره.

پانته آ  قناعت: آرزو دارم یه بچه داشته باشم و مامان باشم  .

عرفه ورپایی: دوست دارم زودتر بزگ بشم برم سر کار مثل بابام.

دینا سادات میرستاری: دوست دارم برم  اردو، به جایی که حیوونا باشن.

مهسا عباسی: دوست دارم 206  مونو بدهند.

نیایش کلوشانی:آرزو دارم  بچه دار بشم و ماشین دار بشم.

یلدا سجادی: دوست دارم برم تو جنگل شادی کنم،بدوم،بازی کنم.

لنا شاهزیدی: دوست دارم اسکیت و شنا را زودتر یادبگیرم.

دل آرام جوادیان: آرزو می کنم همه وسایلم السا آنا باشد.

بهتا افتخاری: دلم می خواد خواهر داشته باشم .

ملینا ستوده : مامان و بابام همیشه سالم باشند.

ثنا صادقی:من دوست دارم شوهر کنم.

ملیکا روغنی: آرزو داشتم بزرگ بودم خودم یه ماشین و خونه داشته باشم.

ونوس ساعی:آرزو دارم مامان و بابام برام یه خرس گنده بخرند.

محلا حلاج:آرزو دارم مامان بابام پولدار بشن و برام یه تبلت بخرن .

طوبی اسلامی: آرزو دارم برم کلاس اول .

بهار دهقانی: آرزو دارم مامانم یه بچه بدنیا بیاره .

سنا ناظمی: آرزو دارم برام یه عروسک برام بخرن.

نگار حسینی: آرزو دارم با مامان  وبابا برم شمال .

غزل باقری:خواهر دار شم.

مهسا گنجی: دوست دارم یکمی که بزرگ شدم،بتوانم مشق هامو بنویسم ؛بعد دکتر شم.

ریحانه ناظمی:آرزو می کردم یه خواهر خدا بهم بده.

فاطمه زهرا فصیحی: دوست دارم همیشه شاد باشم.

فاطمه ثنا محمدی: آرزو دارم مامانم منو ببره شهر بازی.

کیانا مغروری: دوست دارم بابام یه میز پینگ پونگ بخره.

روشا طالبی:  آرزو میکردم همه چیزای دخترونه که تو دنیاست را داشته باشم.

ثمین زاهدی نژاد : آرزو دارم برم کربلا با مامانم و عمه ام.

صوفیا کاظمی : دوست دارم بابام یه شهربازی داشته باشه .

سارا باب المراد : آرزو میکنم وقتی بزرگ شدم مامان پدرم و مامان بابام را بازم داشته باشم.

باران جهانبخش: دوست دارم یه فرشته باشم.

ریحانه رفیعی: دوست دارم برم مسافرت مثلا کربلا.

پرنیا زارع : آرزو می کنم دکتر دندون بشم.

هستی رضایی : دوست دارم بال داشته باشم برم تو آسمونا برم تو فضا ؛ آدم فضایی ها را ببینم.

باران زمانی: آرزو دارم بتونم کتاب بخونم .

پانیز زارعی: چون روز دانش آموز بوده مامانم برام یه هدیه بخره.

النا فروغی:  آرزو می کنم پدر و مادرم همیشه سالم باشن چون خیلی دوستشون دارم .

فاطمه سادات سید عطار: میخوام برم همه بازی های شهربازی را بکنم.

نامه ای به دوست

عصای سفید

نویسنده:ریحانه ایروانی (کلاس چهارم)

نقاشی: یگانه پور حسینی (کلاس چهارم

سلام دوست روشن دل من، من میدانم که شما رنگ ها و زیبایی دنیا را نمی بینی، ولی آن را حس می کنی. نمی دانم برای شما چقدر سخت است که هیچ چیز را نمی بینی. من برای شما خیلی غصه می خورم و تلاش می کنم که در آینده یک پزشک شوم تا بتوانم به شما کمک کنم.

دوست خوبم تو استعدادهای زیادی داری.که حتما نیاز به چشم ندارد. چشم ظاهر شما نابینا است ولی چشم دل شما بینا تر از ماست که چشمانمان سالم است. خیلی از بچه ها دوست دارند، عصای سفید شما را داشته باشند. ما می دانیم چون شما از نعمت چشم ظاهری محروم هستید خداوند به شما نعمت های بیشتری داده است.

مسابقه درک کاریکاتور

بچه های عزیز لطفاً درک خودتان را از این کاریکاتور بنویسید و به دفتر مدرسه تحویل دهید. به بهترین توصیف جایزه ای ارزنده اهدا می شود.

کاریکاتور: نگین نقیه

شناسنامه ی نشریه دانش آموزی صبح مسرور

شناسنامه ی نشریه:

نشریه ی دانش آموزی صبح مسرور، پاییز 1396، سال سوم، شماره نهم، 8 صفحه، 1000 تومان

صاحب امتیاز: دبستان غیردولتی، دخترانه مسرور

مدیر مسئول: احسان فقیه

سردبیر: عاطفه نریمانی

شورای تحریریه دانش آموزی: یکتا سادات کتابی پور، هدی امینی، بشرا آمهدی، ریحانه ایروانی، کوثر پیرجمال، فرناز حاج عبدالرحمانی، مبینا سلمانی، هستی سلطانی، هستی عشاقی، بهاره خانی، باران رفیعیان، پردیس محمدی، با تشکر از همکاری دانش آموزان گروه پیش دبستانی و پایه ی اول، دوم و سوم