دبستان دخترانه مسرور اصفهان

صفحه ششم

اولین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

اولین اردوی اصفهان گردی دبستان مسرور

گزارش اردوی موزه ی حمام علیقلی آقا

نویسنده: فاطمه جان نثاری (کلاس چهارم)

با همکاری سارینا سعیدفر (کلاس سوم) و مبینا رمضانیان (کلاس چهارم)

صبح روز 5 شنبه 30 بهمن 93 ساعت 9 صبح، مکان مدرسه

ما ساعت 9 صبح به مدرسه آمدیم. بچه‌ها از کلاس‌‌های دوم، تا ششم آمده بودند. پس از مدتی دانش آموزان در مدرسه جمع شدند. دانش آموزان هرکلاس در صف‌های مخصوص کلاس‌هایشان ایستادند. از کلاس‌های دوم و سوم تعداد زیادتری دانش آموز آمده بود. ما را به دو گروه تقسیم کردند. نام‌هایمان را خواندند. یکی یکی سوار مینی بوس شدیم. آقای راننده در راه از حمام برایمان توضیح داد. ما زودتر از گروه دوم رسیدیم.

حمام علیقلی آقا در محله‌ی بید آباد و حمام معروفی در اصفهان است. در محله بیدآباد علاوه بر حمام و بازارچه، مسجد و زورخانه نیز بود. ابتدا به بازارچه رفتیم. بازارچه بسیار قدیمی بود و سقف آن سوراخ‌های بزرگی داشت. این سوراخ‌ها برای رسیدن نور به داخل بازارچه و تعویض هوای بازار درست شده بود. در بازارچه مغازه‌های نانوایی، گلیم فروشی، دکمه فروشی، کشک و قارا و تمشک فروشی، گیوه دوزی، گلیم و لنگ دوزی و نقره فروشی بود. به چایخانه رسیدیم. در آن جا چند مرد نشسته بودند و چای می‌خوردند. در چایخانه دو نفر برایمان نقالی کردند. نقالی یعنی قصه گویی، افسانه گویی و داستان سرایی. بعد از بازدید از بازارچه به حمام علیقلی آقا رفتیم. رسم قدیم این بوده که قبل از وارد شدن به حمام، گلاب روی دستشان می‌ریختند و بعد وارد حمام می‌شدند. در حمام حوض‌های زیادی بود که در آن‌ها گُل ریخته بودند تا آنجا زیبا شود. در اولین قسمت حمام مجسمه‌هایی بود که نشان دهنده‌ی فعالیت‌هایی بود که زمان‌های قدیم داخل حمام انجام می‌دادند؛ مثل مشت و مال دادن، خوردن شربت‌های خنک بعد از حمام و کار‌های دیگر.

ما روی سکو‌هایی که دورتا دور حمام بود، نشستیم. در آنجا با دستگاه بزرگی به اسم سینماتوگراف برایمان داستان قدیمی پخش کردند. داستان به صورت شعر بود. اسم این داستان قدیمی‌و معروف، فیله اومد آب بخوره افتاد تو حوضک بود. بعد به قسمت دیگر حمام رفتیم و داستان را برایمان به صورت نمایش اجرا کردند. در نمایش، دلاک که در زمان‌های قدیم مردم را مشت و مال می‌داد و دندان‌هایشان را می‌کشیده، به کمک چند حیوان دندان فیل را کشیدند.

بعد از اجرای نمایش به قسمت دیگر حمام رفتیم که در آن جا صابون می‌فروختند. صابون‌ها را با سوزن به شکل‌های مختلف در می‌آوردند و آن را با آبرنگ رنگ می‌کردند. از آرامگاه علیقلی آقا نیز دیدن کردیم.  در آخر به ما تغذیه دادند. به ما خیلی خوش گذشت و چیز‌های زیادی یاد گرفتیم. 

شعر

صاحب دل ها


ای صاحب دل ها، بیا یا مهدی

ای سرور دنیا، بیا یا مهدی

از روز ولادت شما تا امروز

چشم است به مقدم شما یا مهدی 

شاعر: عارفه بکتاشیان (کلاس سوم)

مناجات

مناجات


 خدای مهربان من، دست های کوچکم را به سوی آسمان بلند می کنم و از تو می خواهم به من کمک کنی تا هیچ وقت تو را فراموش نکنم.خدایا، به من کمک کن تا همیشه یاد و محبت تو را مثل یک گنج در دلم حفظ کنم.

چون اگر تو در دل من باشی، آن وقت دیگر از هیچ مشکلی و از هیچ غمی نمی ترسم.

خدایا، چه قدر خوب است که من تو را دوست داشته باشم.

وقتی ما با هم دوست هستیم، دنیا خیلی قشنگ و آرام می شود.

خدایا، به من کمک کن تا قدر دوستی با تو را بدانم.چون که این دوستی بزرگ ترین و قشنگ ترین دوستی در تمام دنیاست.

خدایا، چه قدر احساس خوشبختی می کنم وقتی می بینم دوستی مثل تو دارم. این بزرگ ترین نعمتی است که تو به بندگان خود داده ای.

خدایا، همیشه تو را شکر می کنم.