صفحه دوم
خاطره ای از مؤسس دبستان، سرکار خانم علیپور
ادب را به جا بیاوریم
خاطره ای از مؤسس دبستان،سرکار خانم علیپور
اردیبهشت ماه، بعد از ماجرای 21 روز گم شدن، همان که در برف ماندیم و بعد نجات پیدا کردیم، پدرم پیشنهاد دادند به روستای قلعه شاهرخ که در آن حادثه میزبانم بودند برویم و از ایشان تشکر کنیم و به قول خودشان که همیشه می گفتند، «ادب را به جا بیاوریم».
آن روزها ملزومات ضروری زندگی کوپنی بود. مقداری روغن و قند و چایی و پارچه و چیزهایی از این دست که مصرف بیشتر روستائیان بود، خریدیم و برنامه این شد تا پیش از ظهر را در قلعه شاهرخ بمانیم و بعد به روستای محل خدمتم، اورگان برویم. از قبل به مدیر دبستان مان گفته بودم که این هفته با پدرم به اورگان خواهم آمد. ناهار دعوت خانواده شان بودیم. یکی از تابلوهای ویترایم که آیهی «و ان لیس للانسان الا ما سعی» همراه با معنی اش نوشته بودم را به رسم هدیه برداشتم. آن تابلو هنوز هم در خانه شان نصب است.
صبح جمعه اول وقت، راهی شدیم. خواهر کوچکترم و یکی از برادران کوچکم را که آن روزها چهار یا پنج ساله بود، با خود بردیم. برایشان هم فال بود و هم تماشا. به قلعه شاهرخ رسیدیم. اول به خانهی کدخدا سر زدیم. در آن ماجرا کدخدا میزبان ما نبود اما از ما حمایت کرد و همهی ما که در راه مانده بودیم را به خانههای اهالی فرستاد. از دیدن ما خوشحال شد و با اینکه از قبل اطلاع نداشتند، از ما استقبال گرمی کردن. بعد هم سر زدیم به خانواده ای که میزبان من بودند. خیلی خوشحال شدند. شاید باورشان نمی شد بعد از آن چند ماه برای تشکر با پدرم به آنها سری بزنیم. با روی گشاده، با پنیر و کره و دوغ محلی و تخم مرغ بومی، به قول خودشان از ما پذیرایی «ناشتا» کردند. نیمی از چیز هایی را که با خود آورده بودیم، سوغات دادیم. نیم دیگر هم ماند برای بعضی اهالی اورگان که در قضیهی گم شدنم، آمدند دنبالم و در برف و بوران تا مقصد همراهی ام کردند.
به سمت اورگان حرکت کردیم. بعد از روستای فراموشجان رودخانه ای بود که میزان آب آن در فصلهای مختلف کم و زیاد می شد. همان رودخانه ای که یخ آن شکست و مینی بوس ما در آن گیر کرد. جادهی خاکی به رودخانه منتهی شد. بهار بود اما آب رودخانه کم به نظر می آمد. ما هم که با پیکان دنده اتومات پدر بودیم، دل را به رودخانه زدیم. نیمی از عرض رود طی شده بود که زیر ماشین خالی شد و ماشین فرو نشست.
جا خورده بودیم. کم کم جریان آب شروع کرد ماشین را با خود ببرد. سریع از ماشین خارج شدیم. برادر کوچکم را روی سقف ماشین نشاندیم. چای و قند دیگر چیزها را از صندوق در آوردیم و کنار برادرم گذاشتیم. خواهر کوچکم حسابی ترسیده بود و کمک می خواست. آب رود از برفهای تازه آب شدهی کوههای منطقه بود. سخت می لرزیدیم. کم کم عمق آب بیشتر شد. آب از شیشهها که باز بود، داخل ماشین شد. از دور یک تراکتور دیدیم. پدر، خواهرم را بغل کرد و کشان کشان حرکت کردیم به سمت آن و صدایش کردیم. سرآپا خیس شده بودیم. برادرم روی سقف ماشین بود و گریه می کرد. رانندهی تراکتور ما را دید.
رسیدن تراکتور به کنارهی رودخانه کمی زمان برد. رانندهی تراکتور همین طور که گرههای طناب بزرگی را که همراه داشت باز می کرد، شروع کرد به دلداری دادن، که نترسید. بعد که دلداری هایش تمام شد، ادامه داد که: چرا از این جا رد شدید و بلد نبودید و یک پل پایینترها بود و از این دست حرفها، که همه ش دلم می خواست به او بگویم، زودتر به داد برادرم برس. رانندهی تراکتور یک سر طناب را بست به تراکتور و طناب به دست، داخل آب شد. به ماشین که رسید، نفس عمیقی گرفت و رفت زیر آب تا طناب را به ماشین ما ببندد. به هر زحمتی که بود ماشین را از رودخانه در آوردیم.
برادرم که کت و شلواری پوشیده بود و برای خودش تیپی به هم زده بود، آرام شد. ماشین روشن نمی شد. من و پدرم هم خیس بودیم و می لرزیدیم. برای آتش چوب جمع کردیم. با سختی زیاد ماشین و لباسها را کمی خشک شد و ماشین به زحمت روشن شد. از صاحب تراکتور تشکر کردیم و راهی شدیم. مقداری از سوغاتها هم روزی آن بندهی خدا بود.
یکی دو باری ماشین در راه خاموش شد. حدود چهار و پنج عصر بود که رسیدیم اورگان. خانوادهی آقای صالحی که میزبان ما بودند، ناهار نخورده، حسابی نگران ما شده بودند. از سر و وضعمان معلوم بود برایمان اتفاقی افتاده. فقط برادر کوچکم هنوز خوش تیپ بود. ماجرا را برایشان تعریف کردیم. چمدان من توی صندوق مانده بود و همه لباس هایم خیس بود. پدرم تا بعد از اذان ماندند و با برادر و خواهرم برگشتند اصفهان. این سفر هم خاطره ای شد.
اخبار کوتاه
اخبار کوتاه
• اردوی سلامت ویژه ی پایه ی چهارم، با هدف آشنایی بیشتر دانش آموزان و اولیا با مهارت های زندگی و کاربرد آنها در زندگی روزانه برگزار گردید.
• در ادامه ی برگزاری اردوی سلامت، اردوی دهان و دندان طی روزهای شنبه 4 دی ماه و چهارشنبه 8 دی ماه، برای دانش آموزان پیش دبستانی اجرا گردید.
• روز یکشنبه 5 دی ماه 95 با تشکیل جلسهی توجیهی، با حضور سرکار خانم علیزاده، «دبیر باشگاه کتاب خوانی کودک و نوجوان» و خانواده های دانش آموزان علاقمند، باشگاه کتابخوانی مسرور رسماً آغاز به کار کرد. به این ترتیب در اولین جلسه ی نقد کتاب که روز چهارشنبه 8 دی 95 با حضور 16 نفر از دانش آموزان پایه دوم و مربیانشان تشکیل شد، پس از گفتگو با دانش آموزان در خصوص فعالیت های باشگاه، با زبان کودکانه به نقد دو کتاب داستان پرداخته شد.
• با هدف ایجاد انس و آشنایی با تعالیم اهل بیت علیهم السلام دانش آموزان دبستان مسرور 2 در طول یک ماه با کلام امیر مؤمنان علی (ع) مأنوس شدند. در پایان این دوره مسابقه ای با عنوان نهج البلاغه برگزار گردید. روز دوشنبه 6 دی ماه به برگزیدگان هرکلاس جوایزی اهدا شد.
• اردوی علمی – آموزشی بازدید از آسمان نما در تاریخ 6 دی ماه 95 برای دانش آموزان پایه دوم برگزار شد.
• در روز چهارشنبه 8 دی ماه 95 در یک رویداد محیط زیستی که با حضور معاون شهرداری منطقه و جمعی از همراهان، و با هدف برانگیختن ذهن پرسشگر دانش آموزان برگزار شد. در این طرح پلاستیک هایی که توسط دانش آموزان در سطل بازیافت پلاستیک جمع شده بود، در کنار ماکت کره ی زمین و در محیط حیاط پخش شد و دانش آموزان با حجم تولید پلاستیک یک مواجه ی جدی داشتند. این طرح که برای نخستین بار در سطح کشور در راستای ارتقای فرهنگ محیط زیستی اجرا شد، مورد استقبال مسئولین شهرداری قرار گرفت و در آینده ی نزدیک در مدارس دیگر نیز برگزار خواهد شد.
• اردوی آموزشی دانش آموزان پایه ی ششم روز چهارشنبه 8 دی ماه 95 به میدان نقش جهان اصفهان با ورود به ضلع شرقی میدان و بازدید از اماکن تاریخی و بازار برگزار شد.
• گروه مشاوره و سلامت دبستان مسرور با درخواست معلم پایه سوم جلسه ی کارگاهی با موضوع دوستیابی برای دانش آموزان این پایه برگزار کرد.
• روز دوشنبه 13 دی ماه 95 دانش آموزانی که طی جلسات مختلف به آمادگی نسبی دست پیدا کردند در یک محفل قرآنی که در نمازخانه ی دبستان تشکیل شده بود به رقابت در دو رشته ی حفظ و قرائت قرآن پرداختند.
• همزمان با سالروز شهادت «شهید هسته ای کشور، مصطفی احمدی روشن» روز چهارشنبه 22 دی ماه 95 در دبستان غیردولتی مسرور، مراسم اهدای کارت های عضویت بسیج دانش آموزان بسیجی در قالب «جشن سربازان تازه نفس» برگزار شد.
• جلسه ی آموزش خانواده با موضوع «نقش پرورش تفکر در زندگی اسلامی» روز چهارشنبه 22 دی ماه 95 با حضور «حجت الاسلام جناب آقای دکتر مزروعی» برگزار شد.
• جلسه ی آموزش ضمن خدمت دبستان مسرور با حضور حجت الاسلام و المسلمین جناب دکتر مزروعی با موضوع « تفکر و تعقل» صبح پنجشنبه 23 دی ماه 95 برگزار گردید.
• اولین جلسهی آموزش خانواده ویژه ی پیش دبستان با موضوع شناسایی اختلالات یادگیری قبل از دبستان روز چهارشنبه 8 دی ماه 95 با حضور جناب آقای نیازی کارشناس ارشد مرکز اختلالات یادگیری در محل سالن اجتماعات مرکز مشاوره برگزار شد.
• روز دوشنبه 27 دی ماه 95 جلسه ی جمع بندی مرحله اول باشگاه کتابخوانی برگزار شد.
• دانش آموزان باشگاه کتاب و کتابخوانی دبستان مسرور، روز سه شنبه 28 دی ماه 95 به کتابفروشی تالار فرشچیان رفتند و ضمن بازدید از فضای آنجا با انتخاب خودشان از این کتابفروشی خرید کردند.
• روز چهارشنبه 29 دی ماه 95 همزمان با روز خانه و خانواده، نوآموزان پیش دبستانی به بازدید موزهی نساجی در خانه ی شیخ الاسلام رفتند.
• غربالگری زمستانه ی کلیه ی دانش آموزان شعبه 1 و 2 دبستان مسرور از لحاظ آلودگی به پدیکلوز سر در دی ماه 95 با استفاده از دستکش مجزا برای هر دانش آموز انجام شد.
• اردویی آموزشی در روزهای 24، 27، 28 و 29 دی ماه 95 با بازدید از یک کارخانه ی تولیدی مواد غذایی برای پایه های ی سوم تا ششم دبستان برگزار گردید.
• روز یکشنبه 3 بهمن ماه 95 گروهی از دانش آموزان دبستان مسرور جهت ابراز همدردی با آتش نشانان جان برکف در محل آتش نشانی مرکزی اصفهان حضور یافتند و با اهدای شاخه های گل، اجرای دکلمه و سرودی حماسی، ابراز همدردی و قدردانی نمودند.
• در آستانه ی به تکلیف رسیدن دختران 9 ساله ی مسرور، جلسات پرسش و پاسخ با حضور حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر مزروعی، استاد دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و قم، برای دانش آموزان کلاس های سوم در تاریخ های 4 و 5 بهمن ماه 95 برگزار شد.
• روز دوشنبه 11 بهمن ماه 95 آثار دانش آموزان در جشنواره ی جابربن حیان، مورد بازدید کلیه ی دانش آموزان و همکاران قرار گرفت و هر یک از طراحان و تهیه کنندگان، اثر خود را معرفی کردند.
• روزهای 10 و 11 بهمن 95، دانش آموزان پایه دوم از یک نانوایی بازدید کردند.
• جلسه آموزش مقدماتی تغذیه برای دانش آموزان توسط سرکار خانم قیدرلویی از مرکز بهداشتی درمانی خواجو در تاریخ 12بهمن برگزارشد.
• در روز 12 بهمن مراسم استقبال نمادین از ورود امام خمینی (ره) و جشن پیروزی انقلاب اسلامی توسط دانش آموزان دبستان برگزار گردید.
• روز چهارشنبه 13 بهمن ماه 95 از طرف کانون پرورشی فکری کودکان ونوجوانان ازدانش آموزان عضو باشگاه کتاب وکتاب خوانی دعوت به عمل آمد.
• در بهمن ماه 1395 همزمان با ارائه کارنامه های دانش آموزی، صفحه اول کارنامه سلامت دانش آموزان ارائه گردید.
• روز سه شنبه 19 بهمن 95، اردوی سلامت دهان و دندان (اردوی شماره 1) برای کلیه دانش آموزان پایه سوم صورت گرفت.
• در راستای بزرگداشت ایام دهه ی فجر و ایجاد فضای شاد و مفرح، جشنواره ای با حضور مادران و دختران مسرور در ورزشگاه شهدای مخابرات روز یکشنبه 17 بهمن ماه 95 برگزار گردید.
• در تاریخ های 17 و 18 و 19بهمن ماه به پاس پیشرفت دانش آموزان پایه های اول و دوم در امر تربیت و تعلیم در اولین نوبت اهدا جوایز سالانه، از دست پر تلاش آموزگارانشان هدایایی دریافت کردند.
• هم زمان با ایام دهه فجر در روز دوشنبه 18بهمن ماه 95 جشن اقوام ایرانی در دبستان مسرور برگزار شد ، این جشن با هدف تقویت عرق ملی، مذهبی برگزار شده بود و دانش آموزان با پوشیدن لباسهای محلی متنوع از اقوام مختلف و یا لباسی به دلخواه خود در فضایی شاد، جشنی گرم و باشکوهی را برگزار کردند .
• جهت قدردانی از تلاش چند ماهه ی دانش آموزان مسرور2، همزمان با جشن باشکوه انقلاب در روز سه شنبه 19 بهمن ماه 95، هدایایی به جهت موفقیت در زمینه های آموزش و پرورش و نیز انتخاب حجاب برتر (چادر) تقدیم شد.
• روز چهارشنبه 20 بهمن ماه 95 در دبستان مسرور 1 بازارچه ی خیریه برگزار گردید.
• شنبه 23 بهمن ماه ساعت هنر دانشآموزان به خلق آثار هنری به صورت تیمی در قالب "نقاشی دیواری" با تکنیک «اکرلیک و پاستل گچی» با موضوع "انقلاب اسلامی" اختصاص داده شد.
• در روز دوشنبه 25 بهمن 95 جلسه ی آموزش خانواده با موضوع تربیت جنسی کودکان ، توسط دکتر طالب پور برگزار گردید.
• جهت تثبیت یادگیری درس علوم کلاس چهارم با عنوان آسمان شب، دانش آموزان به اردوی علمی – آموزشی «آسمان نما» رفتند.
• دوشنبه 2 اسفند 1395ادامه ی اردوی سلامت شماره1 (سلامت دهان و دندان) برای پایه های پنجم و ششم در کلینیک تخصصی دندانپزشکی صورت گرفت.
• چهارشنبه 4 اسفند 1395 اردوی سلامت با موضوع ارزیابی ساختار قامتی دانش آموزان پایه های پنجم و ششم توسط کارشناسان تربیت بدنی و حرکات اصلاحی صورت گرفت.
شعر گروهی عید اومده...
عید اومده ...
شعر گروهی از: اعضای باشگاه کتاب خوانی
آهای آهای
عید اومده عید اومده
عمو نوروز اومده
شاد و پیروز اومده
سفره هفت سین اومده
خنده و شادی اومده
ماهی های قشنگ قشنگ
قرمز و زرد و رنگارنگ
همشون شاد و خندونن
بچه ها خیلی شیطونن