سرمقاله
سرمقاله
مسلمی
مدیر دبستان
با خود می اندیشیدم که چقدر لحظه های عمرمان زود می گذرند و کودکان دیروز در پرتو عنایات باری تعالی معلمان امروز می شوند. جستجو می کردم واژه ها را که کدامیک تحمل قدر و قیمت آموزگار را دارد. به یاد می آورم روزهایی را که ورق های دفتر من سیاه می شوند و گیسوان تو سفید. من قد می کشم و تو خمیده می شوی. در تو پیامبری با من سخن می گوید به وسعت جهان هستی. در کلاس درس تو، حتی تخته سیاه هم رو سفید می شود و من هنوز شرمنده ام که چقدر...
تو ای معلم که بر اوراق زرین تاریخ تربیت با دستان خود نقشی ابدی زدی و تلالوی سیمای درخشان مربیانی چون ابراهیم، موسی، عیسی و محمد(ص) را بر دلهای ما باز تابانیدی؛ ای آنکه با تزکیه و تعلیم، کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهادی و پرچم توحید را بر آن به اهتزار در آوردی، جز بوسه بر دستان پر مهر تو چگونه می توان جان فشانی هایت را سپاسگزاری نمود و جز با تبلور عملی دلمشغولی هایت، چگونه می توان تو را شاد ساخت؟
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم