برسد به دست دخترانم
برسد به دست دخترانم
استکی
معاونت آموزشی دبستان
از آن سوی آب ها
سرکار خانم استکی، معاون آموزشی دبستان، در بهمن ماه سال گذشته برای مدتی جهت دیدار با فرزندان خود که در دانشگاه های آمریکا مشغول به تحصیل هستند، به این کشور سفر کردند. ایشان پس از چندماه، نامه ای برای همه ی دانش آموزان دبستان مسرور فرستادند.
سلام بچه ها
از راه خیلی دور صورت یکایک شما را می بوسم. دلم برای همه ی شما تنگ شده است. شنیده ام که در مدرسه یک نشریه درست کرده اید و خاطرات معلمان، پدر و مادرها و خودتان را در آن می نویسید. من هم از خواندن خاطرات دیگران لذت میبرم و به درخواست آقای اسدی چند خاطره برای شما می فرستم.
آن روزهایی که من به دبستان میرفتم، اوضاع و احوال مدارس مثل امروز نبود. به خصوص که من در روستایی کوچک به نام اورگان در نزدیکی شهرستان چادگان درس می خواندم. اسم مدرسه ی ما "فاضل" بود و تنها مدرسه ی روستای ما بود. من بعد از خواهرم که تازه دبستان خود را تمام کرده بود، دومین دانش آموز دختر آن مدرسه به حساب می آمدم. در آن سالها که شاید پدر و مادر شما هم به دنیا نیامده بودند، اکثر دخترها به مدرسه نمی رفتند، ولی من و خواهرانم جزو معدود دختران خوشبختی بودیم که پدرمان با نگاهی باز و روشن، ما را روانه مدرسه کرد، البته یک مدرسه ی پسرانه! آخر روستای ما مدرسه دخترانه نداشت. هرچند در بعضی از روستاهای دیگر مدارس مختلط وجود داشت.
معلم کلاس اول من آقای صالحی بود که خداوند به ایشان عمر با عزت بدهد. آن سال تنها دختر آن مدرسه من بودم. خواهر بزرگترم قبل از ورود من دوره ی دبستانش را تمام کرده بود و در دانشسرا جهت آموزگار شدن تحصیل می کرد. او بعد ها اولین آموزگار خانم مدرسه ی فاضل شد. شاید باور کنید که تحصیل دختران در آن سالها در بیشتر روستاها و شهرهای کوچک عیب به شمار می آمد. اما پدر و مادر من علی رغم همه حرف و نقل ها و مخالفت ها ما را به درس خواندن تشویق می کردند. خداوند آنها را بیامرزد. من هر چه دارم از جمله آشنایی با شما دانش آموزان، از صدقه سر آن بزرگواران است.
بعد از خواهرم، من و خانم علیپور دومین و سومین آموزگاران خانم آن مدرسه بودیم. باید به شما بگویم که حتی من همکلاسی هایی دارم که در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیدند، مثل شهید محمد حسین استکی. او قبل از رفتن به جبهه دانش آموزی بسیار با استعداد بود که در شهر اصفهان روزها کار می کرد و شبها به مدرسه می رفت تا دیپلم خود را بگیرد. همچنین شهید ذبیح الله نظری. حتی بعضی از دانش آموزان من در دوران جنگ به شهادت رسیدند. شهیدان قاسم، کریم و ایرج استکی. آرامش و آسایش امروز همگی ما مرهون جان فشانی این بچه هاست.
دخترها! بیایید قدر این زندگی، پدر و مادر و همه آنچه را که از لطف پروردگار در اختیار داریم، با محبت به یکدیگر بیشتر بدانیم.