دبستان دخترانه مسرور اصفهان

قصه گروهی

این قصه با همکاری دانش آموزان کلاس دوم گل  ارکیده نوشته شده

به نحوی که هر دانش آموز یک جمله از داستان را گفته و دیگر دانش آموزان ادامه ی قصه را به آن افزوده اند.

 

علی و هم یارانش

 

در شهری به نام مدینه خانواده ای چهار نفره زندگی می کردند. این خانواده دو پسر داشتند به نام های حسن و حسین. این خانواده بسیار بخشنده بودند. روزی دو پسرشان بیمار شدند. پدر و مادرشان نذر کردند که سه روز برای شفای آنها روزه بگیرند.

روزه اول لحظه افطار رسید. ناگهان فقیری درِ خانه را زد. پدر در را به روی او باز کرد. آن فقیر گرسنه بود. پدر به او تکه های نان داد که تمام غذایشان بود.

روز دوم هم موقع افطار اسیری در زد و گفت من گرسنه ام. پدر ظرف شیر و مقداری نان به او داد و آن روز هم خانواده گرسنه ماندند.

روز سوم فرا رسید. این بار وقت افطار، پدر در را به روی یتیمی باز کرد. آن یتیم هم آن روز سیر برگشت. روز آخر هم این خانواده گرسنه ماندند.

وقتی خداوند مهربان این خانواده را دید، برایشان غذای بهشتی فرستاد و فرزندانشان را شفا داد.

این خانواده خانواده ی حضرت علی علیه السلام بود.

نظرات خوانندگان
تا کنون هیچ نظری درباره این مطلب ثبت نشده است
نظر جدید
نام*
ایمیل
نظر*

متن تصویر*