صفحه اول
هوای من، هوای من را داشته باش
هوای من، هوای من را داشته باش
ویژه برنامه «هوای پاک» در دبستان دوستدار طبیعت
زهرا محمد قاسمی
کارشناس پرستاری و مراقب سلامت دبستان
عکس: عاطفه نریمانی
دیدن آسمان آبی با ابرهای سفید این روزها برای اکثر ما، که به خصوص در کلان شهر اصفهان زندگی می کنیم، بی شک به یک آرزو تبدیل شده است. پدیده آلودگی هوا در مناطق شهری، یکی از پیامدهای توسعه ی افسار گسیخته است که بر میزان و شدت آن روز به روز افزوده می شود.
با مشاهده ی تاثیرات مخرب و چند جانبه ی آلودگی هوا بر محیط زیست، بسیاری از کشورهای صنعتی پیشرفته، تحقیقات علمی و برنامه های اجرایی مختلفی برای کنترل آلاینده ها را در دستور کار خود قرار داده اند. البته باید گفت هنوز راه زیادی تا رسیدن به محیط زیستی سالم در پیش است. از آنجا که آلاینده های زیست محیطی، از زیست ما را مورد تهدید قرار داده است، پرداختن به این موضوع مهم در آستانه آلودگی بالا وغیر قابل تحمل هوا در اصفهان ضروری به نظر رسیده و لازم است تا از جهات مختلف مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.
آلاینده های زیست محیطی غالبا با عامل انسانی و عملکرد او در طبیعت ظهور و بروز می کند و با توجه به این نقش، دبستان دخترانه مسرور در روز هوای پاک رویدادی با موضوع "هوای من، هوای من را داشته باش!"، برگزار کرد.
در این رویداد دانش آموزان با ابتکار و خلاقیت ماسک هایی ساختند که طرح آن برداشتی آزاد از جمله "هوای من، هوای من را داشته باش" بود.
همچنین با توجه به اینکه دبستان مسرور یک مدرسه محیط زیستی است، با دعوت از سرکار خانم نیک نفس، مسئول آموزش شهرداری منطقه ۳ اصفهان به دانش آموزان آموزش هایی ارائه شد و نقش و اهمیت بازیافت و نیز نقش دانش آموزان به عنوان فعالین محیط زیستی در حفظ و احیای آن بیان شد. همچنین دانش آموزان با گازهای تشکیل دهنده ی هوا، انواع آلاینده های محیط زیستی و ضرورت هوای پاک و نقش غیر مستقیم پسماندها در این موضوع آشنا شدند.
در ادامه با توجه به مطالب مطرح شده مسابقه ای برگزار و به برندگان جوایزی اهدا شد. همچنین عهدنامه ای توسط دانش آموزان قرائت شد که مفاد آن بدین شرح است:
خداوند مهربان آفرینش انسان را به گونه ای قرار داده که برای زیستن، به دیگر آفریده های او نیاز دارد. ازجمله این آفریده ها، هوای پاک است که بی آن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد.
«هوای پاک ، دانش آموز سالم» از جمله شعارهای این روز است. ما دانش آموزان در پیشگیری از آلودگی هوا نقش مهمی را ایفا خواهیم کرد و به انجام موارد زیر متعهد خواهیم بود:
- پیاده رفتن به جای آنکه از پدر و مادر بخواهیم ما را با خودروی شخصی برسانند و یا با وسایل نقلیه عمومی جابجا شویم.
- از پدر ومادر بخواهیم تا آهسته تر و ملایم تر رانندگی کنند زیرا در این صورت سوخت کمتری مصرف و دی اکسید کربن کمتری نیز تولید می شود.
- در مصرف کاغذ و مداد صرفه جویی کنیم زیرا فعالیت کارخانه ها موجب آلودگی هوا می شود.
- در مصرف برق و انرژی صرفه جویی کنیم چون نیروگاهها باعث آلودگی هوا می شود.
- بهداشت فردی را رعایت و از خوشبو کننده ها کمتر استفاده کنیم.
- در حیاط منزل درخت بکاریم، باغچه احداث کنیم و یا با توجه به شرایط حداقل از چند گلدان گل در خانه نگهداری کنیم.
- در روز چند بار دست هایمان را بشوییم، چون شستشوی دست ها به از بین رفتن سرب و کاهش مسمومیت با سرب کمک می کند.
و همه دست در دست هم، برای فراهم ساختن هوایی پاک که نیاز همه ی ماست تلاش بیشتری خواهیم کرد.
و سرانجام با گزیده ای از دعای باران از صحیفه سجادیه برنامه به پایان رسید و همان شب که اولین زمستان بود، دعای باران بچه ها به اجابت رسید و اصفهان بعد از مدت ها بارانی شد.
سخن مدیر
یکی بر سر شاخ، بن می برید
شکیبا استکی
مدیر شعبه یک دبستان
زنگ آخر بود. طبق عادت همیشگی بین بچه ها مشغول گشت زدن بودم و بدرقه شان می کردم و جویای احوال آن روزشان در مدرسه می شدم. در بین همهمه و شلوغی بچه ها، متوجه برخورد پر سر و صدای یکی از مادران با فرزندش شدم، البته ایشان متوجه حضور من نبودند. دورادور قضیه را پیگیری کردم.
مادر آنچنان به دخترش عتاب می کرد که گویی با مجرمی بالفطره روبرو است. ظاهرا فرزندش برای چندمین بار یکی از وسایلش را گم کرده بود.
خودم را که در جایگاه مادر قرار دادم، مقداری حق می دادم که عصبانی باشد ولی اصلا روا نمی دیدم چنین برخوردی، آن هم در حضور سایر بچه ها و اولیا با فرزندم داشته باشم.
خلاصه خشم و عصبانیت مادر، کلمات و برچسب های نامعقولی که مسلسل وار نثار جگر گوشه اش می کرد، آنچنان دانش آموز را به هم ریخته بود که بدنش می لرزید و بغض گلویش را می فشرد. حتی دختر مجالی برای گفتن یک کلمه در مقابل آن همه برچسب و اتهام نداشت.
قلبم آنچنان تحت تاثیر این اتفاق پژمرده شده بود که چند بار تصمیم گرفتم برخوردی با مادر داشته باشم اما خودم را کنترل کردم و از مداخله ی نابجا در این مسئله اجتناب کردم.
تمام بعدازظهر ذهنم درگیر این موضوع بود، اینکه یک خانواده برای یک مدرسه مطرح غیرانتفاعی هزینه می کند، زمان های آمدن و شد دانش آموز، حساسیت های خاص در رابطه با برخورد کادر آموزشی و پرورشی مدرسه، سفارشات متنوع در رابطه با موضوعات مختلف و مواردی دیگر، همه به قیمت تحقیر شدن و از بین رفتن شخصیت نوپای همان فرزند دردانه. به کدامین گناه؟ آیا تاوان کوتاهی خانواده را در پرورش مهارت های زندگی در سال های حساس تربیتی در خانه، فرزند خردسال باید پرداخت کند؟
براساس کدام اصل تربیتی چنین معصومانه پرپر می کنیم نوگل زندگیمان را.
شنیدن چنین روایت تلخ قطعا هر انسان صاحب اندیشه و مهر را شوکه می کند.
پدر! مادر! آیده آل گرایی ما، خودخواهی ما، برای نیل به آرمان های حاصل نشده مان، از طریق فرزند چقدر قابل دفاع است؟
باز هم مجالی است برای اندیشیدن من و شمای ولی. تا چه حدی پاسدار شخصیت والای انسانی این امانت های الهی هستیم؟
دکتر عبدالعظیم کریمی استاد روانشناسی تعلیم و تربیت کودکان چه زیبا تحریر کرده اند:
تربیت ما گاها عین بی تربیتی است. اگر کودک را رها کنیم، شاید به قدر کفایت رشد نکند، اما نابود هم نمی شود.