صفحه هفتم
آموزش پیشگیری از سرطان
می شود صورتی بود و خندید
نویسندگان:نازنین اشجع، هلنا روغنی، شادی علیپور،زهرا آقاجانی،ریحانه جعفری(کلاس سوم)
آموزش های درباره پیشگیری از سرطان برای من خیلی جالب بود. من یاد گرفتم که چه کارهایی نباید انجام دهم تا سرطان نگیرم. معلم کلاسمان هر روز یک پاورپوینت به ما نشان دادند.
در روز اول متوجه شدیم که نباید در ظروف یکبار مصرف غذای داغ بخوریم، نباید هر روز لاک بزنیم و چیزهای دیگر. روز دوم دیدیم که باید چه کارهایی برای پیشگیری از سرطان انجام دهیم. مثلا ضد آفتاب بزنیم، خانه ی خود را در نزدیکی کارخانه ها نسازیم. در روز سوم فهمیدیم که کارهایی که نباید انجام دهیم، چیست؟ مثلا چیپس، پفک، نمک ، شکر و قند استفاده نکنیم. روز چهارم در پاورپوینت دیدیم که بهتر است میوه بخوریم، از محیط زیست محافظت کنیم، درخت بکاریم و مواد مخدر استفاده نکنیم.
روز پنجم در مدرسه جشن برپا شد. همه ی بچه ها خوشحال بودند و روی لباسشان یک آرم صورتی داشتند. پس از اجرای یک صبحگاه کوتاه، یک خانم پرستار آمدند و برای ما باز توضیح دادند که چه کارهایی باعث سرطان می شود و بعد ادامه دادند: اگر می خواهید سرطان نگیرید باید خوردن سبزی و میوه، استفاده از کرم ضد آفتاب و ورزش را فراموش نکنید. در پایان به ما قلک هایی رنگی دادند، برای آن که هر کس در آن ها پول بیندازد و آن را به موسسه خیریه بدهد.
من آن روز فهمیدم که کسانی که سرطان دارند، برای ما خطرناک نیستند. یاد گرفتم که نباید از سرطان خیلی بترسم ولی باید مراقب باشم و اگر هر مشکلی برایم پیش آمد به پدر و مادر خود بگویم و نباید خجالت بکشم. آرزو دارم نسل مختلف سرطان ها منقرض شود.
گزارش یک روز بدون کیف
روز بدون کیف
نویسنده: غزل یوسفیان (کلاس پنجم)
نقاشی: تینا حبیبی (کلاس چهارم)
ما در روز 18 بهمن ماه به مناسبت «دهه فجر» در مدرسه برنامه ای به نام «روز بدون کیف» اجرا شد. یعنی قرار بود ما کیف همراه خود نداشته باشیم و همینطور لباس مدرسه نپوشیم. صبح زود همه بچه ها در مدرسه حاضر شده بودند و مدرسه رنگارنگ شده بود، چون بچه ها لباس های متفاوت پوشیده بودند. زنگ اول قصه خوانی، اجرای نمایش، لطیفه گویی و شعبده بازی داشتیم. زنگ دوم هم نمایش، مسابقه ی شاه نامه خوانی، ورزش نینجا، ووشو و کاراته انجام شد.
زنگ سومِ ما ریاضیات آسان بود که خانم جاف آمدند و به ما ضرب اعداد سه رقمی در 101 و 11 را آموزش دادند. سپس برگه هایی به عنوان مسابقه به ما دادند که هر کسی سریع تر حل می کرد، برنده می شد. بازرس های آموزش پرورش هم میهمان مدرسه بودند و ما سرود «سرفراز باشی میهن من» را با غرور و افتخار خواندیم و آن ها هم لذت بردند. زنگ های تفریح ما بچه ها با مسئولین آموزش وسطی بازی کردیم. بعد از ریاضیات آسان در کلاس خط، نحوه ی درست کردن کارت پستال با موضوع «دهه فجر» را به ما آموزش دادند.
زمانی که زنگ تفریح زده شد، از همه ما با آش رشته ای که مادر من و مطهره و نگار پخته بودند، پذیرایی شد. خانم صالحی به هر کدام از ما یک پرچم ایران دادند و سرود ای ایران پخش می شد. زنگ آخر ما به حیاط رفتیم و بازی های والیبال و وسطی و ... انجام دادیم. آن روز یک روز به یاد ماندنی برای همه ما بود.
وقتی توانستم بنویسم
وقتی توانستم بنویسم
فضیله علیپور
موسس دبستان
دست های کوچکت که پر توان شدند و توانستند نام جایی را که در آن رشدی کنی را بنویسند، با تمام احساس می بوسم.