صفحه هفتم
تجربه ی دانش آموزان از کلاس مهارت های زندگی
یاد گرفتم که....
دانش آموزان پایه های چهارم و ششم از تجربه هایشان در کلاس مهارت های زندگی می گویند.
سما کوهستانی: استعدادها و توانایی های زیادی دارم. انسان با انسانی دیگر متفاوت است.
فاطمه فرنام: بتوانم عصبانیتم را بهتر ببینم و درباره ی آینده حرف بزنم.
آیناز قاسمی: صحبتم را به طور واضح تر به دیگران انتقال دهم.
فاطمه جان نثاری: وقتی چیزی می خواهم باید صبر کنم و هر چیزی که می خواهم، سریع برایم فراهم نشود.
مریم رفیعی: ارتباط با دیگران و دیدن خشم را بسیار خوب یاد گرفتم.
الینا بشیری: چه استعدادهایی دارم و در کجاها نقطه ضعف دارم.
فاطمه صالحی: نحوه ی ارتباط بهتر با دوستانم را یاد گرفتم و اینکه با مسافرهای ذهنم (افکار منفی) چه کنم.
تینا امین الرعایا: شکل برخورد با خشم خودم را با تئاتر و پانتومیم اجرا کنیم.
مطهره روحانی: ما در بعضی از کارها ایراد داریم ولی دلیل نمی شود که استعداد نداشته باشیم.
لعیا توکلی: نظم و سکوت را یاد گرفتم. دوست دارم بازی هایمان بیشتر باشد.
الهه فروغی: چگونه رفتار کنم و برای بهتر شدن رفتارم تلاش کنم.
عارفه طغیانی: یاد گرفتم که از طریق صندلی داغ، ایرادها و اشکال های خودم را متوجه شوم.
زهرا کاظمی: رفتارم چگونه باشد و هرچیزی که برای خودم می پسندم برای دیگران هم بپسندم. همه چیز در جهان عادلانه نیست و باید تلاش کرد تا توانست کاری را انجام داد.
طناز فروزنده: وقتی که عصبانی می شوم، خودم را ببینم و وقتی چیزی را میخواهم اگر در دسترس نبود صبور باشم.
لعیا دهنی زاده: چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنم و چگونه آرام تر باشم.
نگار قصاعی: چگونه با دوستان جدید آشنا شوم.
نگین عالی پور: با کسانی که سازگار نیستم چگونه رفتار کنم. خودم را شناختم و واقعاً زندگی ام آرامش یافته است.
آرام عکاف زاده: ابتدا کم رو بودم. اما بعد از چند جلسه کمی رویم زیاد شد.
فاطمه زهرا بیگ: آرامشم را حفظ کنم و و قتی که آرامشم را حفظ میکنم مرتب و مهربان هستم. خودم را بد نبینم.
مهدیه رفیعیان: خشم خود را ببینم و با دوستانم ارتباط مثبت داشته باشم.
فاطمه کسایی: سر تصمیماتی که بین خوب و بد یا بد و بدتر است، بهترین را انتخاب کنم. یاد گرفتم که نکات منفی و نکات مثبتم را درک کنم.
نرگس قربانی: اجتماعی تر باشم و احساساتم را بیان کنم.
عطیه قضاوی: در زندگی چه کارهایی باید کنیم و چه کارهایی نباید کنیم.
محدثه کریمیان: عاقلانه رفتار کنم. یاد گرفتم و بعضی وقت ها احساسی که دارم را برای خود بیان کنم. من هم استعدادهایی مثل نقاشی، بسکتبال و... دارم.
گزارش بازدید از کارخانه مواد غذایی
اگر مدیر کارخانه مواد غذایی بودم ...
نظر دانش آموزان پایه ی چهارم بعد از بازدید از کارخانه مواد غذایی
نقاشی: دیانا حسن زاده (کلاس چهارم)
نگین عالی پور: به کارکنان کارخانه سخت نمی گرفتم و با مهربانی محصولات را به بازدیدکنندگان می دادم.
فاطمه زهرا بیگ: وقتی کسی را برای بازدید دعوت می کردم در آن موقع کارخانه را پر سرو و صدا نمی کردم و کاری می کردم که سقف چکه نکند.
نگار قصاعی: کارمندهای بیشتری برای کار کردن استخدام می کردم. سعی می کردم همراه با خوراکی، جایزه ای هم توی پاکت بگذارم.
نرگس قربانی: کیفیت مواد غذایی را بالا می بردم تا مشتریان محصولاتم را بیشتر بخرند.
فاطمه امینی: بسته بندی ها را طوری که جذاب تر باشد ارائه می دادم که هم توجه مشتریان را جلب کند و هم آدم های بیشتری از محصولات استفاده کنند.
مطهره روحانی: سعی می کردم که کارمندها و مشتری ها از ما راضی باشند. این طور خودم هم خوب زندگی می کردم.
آناهید محمدی: محصولات بهداشتی را بیشتر استفاده می کردم و هر هفته وسیله های کارخانه را تمیز می کردم.
بهار آصالح: روی فرمول مواد غذایی خوشمزه در آزمایشگاه کار می کردم و با دانش آموزانی که به اردو می آمدند با خوش رویی رفتار می کردم.
زهرا کاظمی: سعی می کردم محصولات با کیفیت تر و زیباتری داشته باشم و کارخانه را تمیز تر اداره می کردم.
عطیه قضاوی: به بچه ها به جای ترشی لیته، زیتون می دادم و در کارخانه به آنها ماسک می دادم تا از بوی آنجا اذیت نشوند.
ندا مهماندوست: می گفتم: «بچه ها کارخانه ی ما روز به روز پیشرفت کرده است و ما دوست داریم به شما بیشتر از دو کادو بدهیم و از هر محصول به شما یکی می دهیم»
محدثه کریمیان: وقتی دانش آموزان برای بازدید به کارخانه می آمدند 5 نفر را مأمور می کردم تا به بچه ها آموزش بدهند که محصولات را چگونه درست می کنیم.
سما کوهستانی: بچه ها را به جاهای بیشتری از کارخانه می بردم و سرو صداهای آنجا را کم می کردم.
بشرا آمهدی: هرروز خط تولید یکی از محصولات را برای بازدید دانش آموزان آماده می کردم و از مردم نظرسنجی انجام می دادم.
صفا محب رسول: وقتی بچه ها به کارخانه ی من می آمدند به آن ها خوش آمد می گفتم و درباره ی کارخانه ام صحبت می کردم.
الینا بشیری: برای هر محصول قسمتی جدا درست می کردم، تا محصولات میکروبی نشوند. قوطی هایی که برای کودکان ضرر نداشته باشد درست می کردم.
غزل یوسفیان: از بسته بندی بزرگ تر هم استفاده می کردم.
بشرا باقری: سعی می کردم دودی تولید نکنم که راه تنفس مردم را ببندد، مالیات را سر ماهش می پرداختم و مواد نگه دارنده به محصولات خود نمی زدم که نام کارخانه از یاد همه برود و سعی میکردم برای کارخانه مدیری بهره رسان باشم.
روژین رحیم سلمانی: به کارگرانم دستمزد می دادم تا عاجز نشوند و بتوانند برای من کار کنند. به آنها می گفتم مراقب شیشه ها و مرباها باشند که ناگهان از دستشان نیفتد و نشکند.
معصومه حیدری: اجازه نمی دادم بوی بد کارخانه کسی را آزار بدهد.
کوثر پیرجمال: نکات بهداشتی را رعایت می کردم و بعد از اطمینان کامل از سالم تولید شدن، محصولات را به بازار می فرستادم.
سحر عسگری: مواد نگه دارنده به محصولات نمی زدم و روش خوب درست کردن محصولات را به کارگرها آموزش می دادم.
حانیه السادات دزفولی: به کارکنانم حقوق به اندازه می دادم. بین آنها تفاوت نمی گذاشتم و محصولاتم را با کیفیت بالا در اختیار مردم میهنم قرار می دادم.
آرمیتا سادات تاجر زاده: کارخانه را با نظم اداره می کردم. از بهترین و تازه ترین مواد اولیه استفاده می کردم و کیفیت کارخانه را بالا می بردم.
هدی امینی: سرعت دستگاه ها را بیشتر می کردم و فروشگاه بزرگی از محصولات خودم درست می کردم که دقیقاً روبروی کارخانه باشد.
نگار حسینی: سعی می کردم هوای کارگرهایم را داشته باشم و حقوقشان را به موقع به آن ها بدهم.
فاطمه ذاکری: غذا و مواد خوراکی را خوشمزه تر و ارزان تر تولید می کردم.
مهدیس اخوان: بررسی می کردم که برچسب استاندارد روی همه ی مواد غذایی ام باشد. کالاها را ارزان تر می فروختم تا همه بتوانند بخرند.
کیانا جانقربانی: سعی می کردم کارخانه را به خوبی اداره کنم و مشتریان گرامی را از کارخانه راضی نگه دارم.
دیانا حسن زاده: به کارکنانم افتخار می کردم که خدایی نکرده از کار خسته نشوند. جنس هایم را با کیفیت مناسب تولید می کردم.
ریحانه ترابی: حقوق کارگران را به موقع می دادم که دعوا در کارخانه اتفاق نیفتد. در محصولات علامت های مورد نظر را می نوشتم.
ستاره رشادی: سعی می کردم کاری کنم تا مردم بیشتر از محصولات ما بخرند و در تمام سوپر مارکت ها محصول ما دیده شود.
سلاله السادات الصفی: تاریخ تولید و انقضای محصولات را درست ثبت می کردم و محصولات را در سراسر ایران پخش می کردم.
حدیث یاوری: به کارگرها روحیه می دادم تا بتوانند کارها را بدون خستگی انجام دهند و به آنها دستمزد خوبی می دادم.
مینا اخلاقی: سعی می کردم تا نظر شهروندان را به خود جلب کنم، به کارگرها اهمیت بدهم و با خوش خلقی و مهربانی با آنها رفتار کنم تا برای کار انرژی لازم را بگیرند. با متخصصان تغذیه مشورت کنم تا محصولاتم سالم و مغذی باشند.
صبا دهقانی: با عکس های سیاه و سفید به بازدید کنندگان روند کار کارخانه را نشان می دادم.